احسن الکلام

متن و فیش منبر،سخنرانی و کلاسداری

احسن الکلام

متن و فیش منبر،سخنرانی و کلاسداری

متن و فیش منبر ، سخنرانی و کلاسداری

متن روضه شب تاسوعا

شنبه, ۸ شهریور ۱۳۹۹، ۱۲:۱۳ ب.ظ

السّلام علیک ایهاالعبدُالصّالح

،السّلام علیک یاابالفضلِ العباسَ ابنَ امیرِالمومنین

السلام علیک یابن سیدالوصیین

 

مه کاسه بگیرِ حُسن رویت

خورشید خجل ز ماهِ رویت

 

روزی که گِل مرا سرشتند

نامت به کتاب دل نوشتند

 

ای عطر گل یاس، یا حضرت عباس

ای معدن احساس، یا حضرت عباس

 

خورشید مدینه یا اباالفضل

امید سکینه یا اباالفضل

  1. امشب شب عباس
  2. شب سقای تشنگان حرمه
  3. امشب شب سردار سپاه حسینه
  4. شب ماه حسینه
  5. نمی دونم امشب برات از کجای روضه عباس بخونم.
  6. فقط برات بگم امام زمان فرمودند هر جا روضه عموجانم عباس باشه ... من مهدی فاطمه همونجا هستم

 

 آب از چه نگردیدی از خجالت آب

تو موج میزنی و تشنه یوسف زهراست

 

قسم به فاطمه هرگز تو را نمی نوشم

که در تو عکس لب خشک سیدالشهداست

 

ز خون دیده ی من، روی موج خود بنویس

که از تمامی اطفال تشنه تر سقاست

 

  1. این دو دست مبارک رو زیر آب برد
  2. آب رو آورد مقابل صورتش
  3. فذکر عطش الحسین (یاد تشنگی حسین افتاد)
  4. نه نه بزار یطور دیگه بگم
  5. فذکر عطش علی الاصغر ... یاد لبای تشنه شیرخواره حسین...
  6. آب بر آب ریخت...
  7. مگه میشه عباس آب بخوره و بچه های حسین تو خیمه ها تشنه باشند.
  8. این مشک پر آب کرد.
  9. یگوشه چشمی به خیمه ها
  10. عباس دلاور پا به میدان گذاشت
  11. این نانجیبا پشت نخلستان کمین کردن
  12. کسی جرات چشم در چشم شدن با عباس بن علی رو نداره
  13. یوقت از پشت نامرد دست راست عباس رو قطع کرد
  14. وَ اللهِ اِنْ قَطَعْتُموا یَمینی، اِنّی اُحامی اَبَداً عَنْ دینی
  15. مشک به دست چپ گرفت
  16. دست از حسین بر نمیداره عبااس
  17. دست چپش رو هم زدن
  18. مشک به دندان گرفت
  19. اما هنوز عباس نا امید نشده
  20. کسی نمی تونه عباس متوقف کنه
  21. یوقت یه نانجیبی فریاد زد...
  22. من میدونم چطور عباس رو زمین گیر کنم
  23. یه تیر کمان
  24. تیر به مشک عباس
  25. تو مقاتل نوشتن
  26. یوقت دیدن عباس متحیر شد ( فوقف العباس متحیرا)
  27. یه نگاه به مشک
  28. یه نگاهی به خیمه ها
  29. صدای نازدانه های حسین
  30. تشنگی اصغر
  31. دیگه امید عباس ناامید شد.
  32. آب ریخت .. آبرو ریخت ..

امان که مشک تهی آبروی من را ریخت

من از خجالتِ لبهای تشنه آب شدم

  1. همین که مشک زدن سرعت عباس کم شد
  2. دیگه عباس تاب خیمه رفتن نداره
  3. در همین حین یه تیری به چشمش زدن
  4. عمو آهنین

 

 

یوقت همه دیدن قمر منیر بینی هاشم

علمدار حسین

سقای تشنگان حرم

از بالای اسب

بدون دست

تیر در چشم

از اسب بر زمین افتاااااااااد.

 

حسییییییییییین حسیییییییییییین

 


سقای دشت کربلا، اباالفضل

دستش شده از تن جدا، اباالفضل

 

پشت حسین بن علی تا شده واویلا

پای عدو به خیمه ها  وا شده واویلا

 

 

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی