احسن الکلام

متن و فیش منبر،سخنرانی و کلاسداری

احسن الکلام

متن و فیش منبر،سخنرانی و کلاسداری

متن و فیش منبر ، سخنرانی و کلاسداری

۲۳
فروردين
۰۲

بسم الله الرحمن الرحیم

  1. یا عِبادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللهِ إِنَّ اللهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ»؛ (زمر، 53)

ای بندگان من که [با ارتکاب گناهان] بر نفس خود زیاده روی کردید!(اسراف نفس داشتید) از رحمت خدا نومید نشوید، یقیناً خدا همه گناهان را می آمرزد؛ زیرا او بسیار آمرزنده و مهربان است.

  1. امیرالمومنین: اَعْظَمُ الْبَلاءِ انْقِطاعُ الرَّجاءِ

قطع امید بزرگترین مصیبت است .

  1. امشب ، شب قدر است شبی با ظرفیت ایجاد کمال یک عمر( 80 سال، 1000 ماه )
  2. درب های رحمت اللهی گشوده است ... پس یا الوللاباب قدر بدانیم
  3. اما چه عملی امشب از همه اعمال بالاتره؟
  4. محدّث بزرگوار، شیخ صدوق، پس از بیان نوافل شب هاى ماه رمضان و صد رکعت نماز مى گوید: «هر کس این دو شب را با گفتگوى علمى احیا بدارد، بهتر است»
  5. برگرفته از سخن پیامبر خدا(ص) به ابوذر است که در آن، برترى علم را بر عبادت به تفصیل، بیان، و در پایان آن فرموده است: «اى ابو ذر! یک ساعت نشستن براى گفتگوى علمى براى تو، از عبادت یک سال که روزش را روزه بدارى و شبش را به نماز بِایستى بهتر است»
  6. انشالله در این 3 شب نقشه و فلوچارت گفت و شنود ما بر این منوال خواهد بود:
  7. شب اول : بیان وضعیت موجود ... جهان ؛ جامعه ما ؛ شخص خود ما
    • چرا؟ مَن عَرَفَ نَفسَهُ فَقَد عَرَفَ رَبَّه ؛  اَلْعالِمُ بِزَمانِهِ لا تَهْجُمُ عَلَیْهِ اللَّوابِسُ ( گرفتار نمی شوید)
  8. شب دوم قدر : بیان وضعیت مطلوب از دیدگاه حضرت علی ... مدینه فاضله علوی ؛ خصوصیات تمدن اسلامی ؛ فرد مومن
  9. شب سوم : راه های عینی و عملی رسیدن از وضع موجود به مطلوب ...  چگونه فرد مطلوب بشویم ؛ جامعه مطلوب داشته باشیم ؛ جهان مطلوب.
  10. رویکرد ما : عینی و عملی ... با نگاه اثرگذاری بر الان و اینجا

************

  • ما در چه موقعیتی(زمانی و مکانی) هستیم؟
  • آخر الزمان.
    • اثبات آخر الزمان بر اساس روایات ؛ اثبات آخر الزمان بر اساس منابع اطلاعاتی جدید؟
    • بصورت تطبیقی بریم جلو :   .
  1. براساس روایات آخر زمانی : سیاتی علی الناس زمان ...
  2. جایگاه روایات ... علایم راهنمایی و رانندگی
  3. مراقب باشید این موارد محل خطر است
  4. روایت فقط برای ثواب نیست ... دعا دستور العمل واقعی زندگیست.

حکومت جهانی حضرت مهدی، آیت الله العظمى ناصر مکارم

در روایتى از امام صادق(علیه السلام) اشاره به ده ها نوع از این مفاسد که قسمتى از آن جنبه اجتماعى و سیاسى و قسمتى جنبه اخلاقى دارد؛ شده است که مطالعه آن انسان را عمیقاً در فکر فرو مى برد.

ما ذیلا قسمتى از روایات مى آوریم:

امام صادق(علیه السلام) به یکى از یاران خود گفت:

1 . هنگامى که ببینى ظلم و ستم، همه جا فراگیر شده؛

2 . قرآن فرسوده و بدعت هایى از روى هوا و هوس در مفاهیم آن آمده؛

3 . آئین خدا(عملا) بى محتوا شده هماننـد ظرفى کـه آن را واژگون سازند؛

4 . هنگامى که ببینى اهل باطل بر اهل حق پیشى گرفته اند؛

5 . مردان به مردان و زنان به زنان قناعت کنند؛

6 . افراد با ایمان سکوت اختیار کرده اند؛

7 . کوچکترها احترام بزرگترها را رعایت نمى کنند؛

8 . پیوند خویشاوندى بریده شده؛

9 . مداحى و چاپلوسى فراوان شده؛

10 . آشکارا شراب نوشیده شود؛

11 . راه هاى خیر منقطع و راه هاى شر مورد توجّه قرار گرفته؛

12 . حلال تحریم شود؛ و حرام مجاز شمرده شود؛

13 . قوانین و فرمان هاى دینى طبق تمایلات اشخاص تفسیر گردد؛

14 . از افـراد بـا ایمان چنـان سلب آزادى شـود که جـز با دل نتوانند ابراز تنفّر کنند؛

15 . سرمایه هاى عظیم در راه خشم خـدا (و فساد و ابتـذال و ویرانى) صرف گردد؛

16 . رشوه خوارى در میان کارکنان دولت رایج گردد؛

17 . پست هاى حسّاس به مزایده گذارده شود؛

18 . (بعضى از) مردان از خود فروشى زنان خود، ارتزاق کنند؛

19 . قمار آشکار گردد (حتّى در پناه قانون)؛

20 . سرگرمی هاى ناسالـم چنان رواج پیـدا کند کـه هیچ کـس جرأت جلوگیرى از آن نداشته باشد؛

21 . شنیدن حقایق قرآن بر مردم گران آید امّا شنیدن باطل سهل و آسان؛

22 . هنگامى که ببینى همسایه، همسایه خود را از ترس زبانش احترام مى کند؛

23 . مساجد را به زیورها بیارایند؛

24 . براى غیر خدا به حجّ خانه خدا بشتابند؛

25 . مردم سنگدل شوند (و عواطف بمیرد)؛

26 . مردم طرفـدار کسى باشند کـه پیروز است (خـواه بـر حق باشد یا باطل)؛

27 . آنها که به دنبال حلال هستند نکوهش شوند و آنها که به دنبال حرامند مدح؛

28 .آلات لهو و لعب (حتّى) در مکّه و مدینه آشکار گردد؛

29 . اگر کسى اقدام به امر به معروف و نهى از منکر کند به او توصیه مى کنند که این کار وظیفه تو نیست؛

30 . مساجد پر از کسانى است که از خدا نمى ترسند؛

31 . تمام همّت مردم شکم و فرجشان است؛

32 . امکانات مادّى و دنیـوى فراوان مى گردد و دنیـا به مـردم روى مى کند؛

استعمار در قدیم... حکومت های دست‌نشانده ... الان زامبی های استعمار زده

آیا ایران رو میگم نه اصلا حرفام الان در مورد ایران نیست حالا تطبیق میشه ژاپن و کره

33. زنان خود را در اختیار افراد بى ایمان مى گذارند؛

34 . پرچم هاى حق پرستى فرسوده و کهنه مى گردد؛

35 . ویـرانگرى (بـه وسیله جنگها) بر عمران و آبـادى پیشى مى گیرد.

36 . در آمد زندگى بعضى تنها از طریق کم فروشى مى شود؛

37 . کسانى هستند با سرمایه فراوان در حالى که در عمرشان حتّى یک مرتبه هم زکات نپرداخته اند.

38 . مردم عصرها در حال نشئه و صبحگاهان مستند؛

39 . هنگامى که ببینى مردم همه به یکـدیگـر نگاه مى کنند و از فـاسدان شرور تقلید مى نمایند؛

حمله فرهنگی جنگ با خانواده ... جمعیت جهان 8 ملیارد نفر ... نبرد با خانواده

40 . هر سال فساد و بدعتى نو، پیدا مى شود؛

41 . مردم و محافل همه پیرو ثروتمندان خود خواه مى شوند؛

42 . در حضـور جمع، همـانند بهائـم مرتکـب اعمال جنسـى مى شوند؛

43 . اموال زیاد در غیر راه خدا صرف مى کنند امّا در راه خـدا از کم نیز مضایقه دارند؛

44. افرادى پیدا مى شوند که اگر یک روز گناه کبیره اى انجام ندهند غمگینند؛

45 . حکومت به دست زنان مى افتد؛

46 . نسیم هـا به سود منافقـان مى وزد و هیچ جریانى به سود افراد با ایمان نیست؛

47 . دادرسان بر خلاف فرمان خدا قضاوت مى کنند؛

48 . بر فـراز منابر دعوت به تقـوا مى شود ولى دعـوت کننـده خود به آن عمل نمى کند؛

49 . مردم نسبت به وقت نماز بى اعتنا مى شوند؛

50 . حتّى کمک به نیازمندان با توصیه و پارتى بـازى صورت مى گیرد، نه براى خدا؛

  • خوب با این توصیفات چه باید کرد؟

اوضاع خیلی خیطه... اوضاع خیلی خراب.

  • آیا واقعا اوضاع اینقدر خرابه؟

 

  • اما بشارت های آخر الزمانی هم هست که وضع شما اهل دین رو روشن می کند:

عَنْ اَبِی بَصِیرٍ عَنْ اَبِی جَعْفَرٍ (علیه‌السّلام) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) ذَاتَ یَوْمٍ وَ عِنْدَهُ جَمَاعَةٌ مِنْ اَصْحَابِهِ: ابوبصیر و او از امام محمد باقر (علیه‌السّلام) روایت نموده که پیغمبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) روزی در جمعی از اصحاب خود دو بار فرمود:

 اللَّهُمَّ لَقِّنِی اِخْوَانِی مَرَّتَیْنِ خداوندا! برادران مرا به من بنمایان.

 فَقَالَ مَنْ حَوْلَهُ مِنْ اَصْحَابِهِ ؛ امَا نَحْنُ اِخْوَانُکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ  اصحاب عرض کردند: یا رسول اللَّه! مگر ما برادران شما نیستیم؟

فَقَالَ لَا اِنَّکُمْ اَصْحَابِی فرمود: نه! شما اصحاب من می‌باشید

وَ اِخْوَانِی قَوْمٌ فِی آخِرِ الزَّمَانِ برادران من مردمی در آخرالزمان هستند که به من ایمان می‌آورند

 آمَنُوا وَ لَمْ یَرَوْنِی ، با این که مرا ندیده‌اند.

لَقَدْ عَرَّفَنِیهِمُ اللَّهُ بِاَسْمَائِهِمْ وَ اَسْمَاءِ آبَائِهِمْ مِنْ قَبْلِ اَنْ یُخْرِجَهُمْ مِنْ اَصْلَابِ آبَائِهِمْ وَ اَرْحَامِ اُمَّهَاتِهِمْ خداوند آنها را با نام و نام پدرانشان، پیش از آن که از صلب پدران و رحم مادرانشان بیرون بیایند، به من شناسانده است

 لَاَحَدُهُمْ اَشَدُّ بَقِیَّةً عَلَی دِینِهِ مِنْ خَرْطِ الْقَتَادِ فِی اللَّیْلَةِ الظَّلْمَاءِ ثابت ماندن یکی از آنها بر دین خود، از صاف کردن درخت خاردار (قتاد) با دست در شب ظلمانی، دشوارتر است.

اَوْ کَالْقَابِضِ عَلَی جَمْرِ «الْغَضَا» و یا مانند کسی است که پاره‌ای از آتش چوب درخت «غضا» را در دست نگاه دارد.

 اُولَئِکَ مَصَابِیحُ الدُّجَی آنها چراغ‌های شب تار می‌باشند،

 یُنْجِیهِمُ اللَّهُ مِنْ کُلِّ فِتْنَةٍ غَبْرَاءَ مُظْلِمَة؛  پروردگار آنان را از هر فتنه تیره و تاری نجات می‌دهد.

  • خدا چگونه نجات می دهد؟
  • چه کنیم اهل نجات باشیم؟
  • بعد از اینکه این مقدمات رو در مورد حال و احوال خودمون در آخر زمان دانستیم
  • الان وقت چاره جویی هست
  • خود شناسی *** دشمن شناسی
  • من چه کسی هستم؟(ضرورت شناخت مجموعه انسانی)
  •  اشرف مخلوقات
  • دارای توانایی کسب کمالات عالیه
  • برای کسب کمالات عالی جسمی و روحی
  • نیاز به نقشه راه داریم ...  دین نقشه راه و کمال انسان
  • ساختار دین = انسان به عنوان اشرف مخلوقات باید تمام کمالات زیستی و روحی خود را بروز دهد
  • بعد به لقاءالله بپیوندد
  • کمالات زیستی اعم از ارتقای جسمی و کمالات و خصائص انسانی می باشد
  • ابزار اصلی این ارتقا در وجود انسان عقل است
  • نوامیس خدا در راه کمال اشرف مخلوقات:
  • إنَّ للّه عَلَى النّاسِ حُجَّتَینِ : حُجَّةً ظاهِرَةً ، و حُجَّةً باطِنَةً ، فأمّا الظّاهِرَةُ فَالرُّسُلُ (دستگاه دین) و الأنبِیاءُ و الأئمَّةُ علیهم السلام ، و أمّا الباطِنَةُ فَالعُقولُ .
    • عقل
    • شریعت و حافظان شریعت
  • کسی که ساختار خلقت رو نداند 2 اتفاق براش میوفته:
  •  
    • سوال و شبهات براش به وجود میاد
    • ساختار زیستیش معیوب میشه و به کمال نمیرسه
  • تشبیه انسان به یک موتور ماشین تلفیق سوخت روغن آب اکسیژن اکسیژنی که دیده نمیشه ؛ با سوخت تلفیق میشه ماشین برای تند تر رفتن نیاز به آب و روغن و بنزین نداره نیاز به ترکیبی از سوخت و اکسیژن دارد اکسیژنی که دیده نمیشه
  • برای کمال باید یک علیت لایه ای ایجاد بشه نه یک علیت خطی:

نقاشی اول کانسبت بعد اصل طرح لایه لایه

دین همین فرآیند پازلی با اجزای زیاد دارد.

  • مثال ازدواج در دین و غیر اسلام : خوشبختی و دین در گرو از خود گذشتگی ( خدامحور) نه خود بینی ( اومانیستی )

در این شب قدر این ضرورت رو درک کنیم:

ما باید معرفتمون به ساختار دین و خلقت رو بالا ببریم : تمام

 

  • ضعف معرفت عامل شهادت حضرت علی و تنهایی حضرت
  • ضعف معرفت هم ضرر شخصی و هم ضرر به جامعه ، تنهایی علی و شهادت و بحران معاویه و یزید و ...
  • M.M.HKH
۱۷
فروردين
۰۲
  1. بسم الله
  2. خدا آدم رو خلق کرد
  3. نعمتی رو در وجود آدم قرار داد که باعث میشد
  4. اشرف مخلوفات قرار داد
  5. به تمام ملائک و فرشته ها و چیز هایی که خلق کرده بود ، گفت :
  6. به این انسان که من خلق کردم و از روح خودم بهش دمیدم

سجده کنین

  1. فرشته ها گفتن :
  2. چرا باید به انسان سجده کنیم در حالی اون ممکنه کار های بد زیادی انجام بده؟
  3. خدا گفت : انی اعلم ما لا تعلمون
  4. یهو شیطان که داشت از حسادت میمرد ، اومد جلو گفت
  5. خدا چرا من باید به ادم سجده کنم؟
  6. من از آتشم و انسان از خاک
  7. تکبر ورزید و سجده نکرد
  8. پس رانده شد
  9. گفت : حالا که اینطور شده:

قسم می خورم همه انسانهایی که توی خدا عاشقانه دوستشون داری رو گول بزنم و از راه راست منحرف کنم.

  1. یه روایت قشنگ از پیامبرمهربون ما حضرت محمد می فرماید:
  2. خدا وقتی می بینه یه جوان و نوجوان داره عبادت می کنه ؛ به ملائکش میگه ، ببنید این جوان داره حرف من رو گوش میکنه

و بعد مباهات میکنه و کلی از کار اون جوان خوشحال میشه.

  1. تازه یه روایت خیلی جالب دیگه داریم ، میفرماید:
  2. وقتی یه جوانی نماز می خونه یا روزه میگیره و عبادت می کنه :
  3. یه وقت شیطان خیلی ناراحت میشه و میره توی آسمون داد می زنه ... آی حیف شد نتونستم گولش بزنم و از دستم رفت.
  4. ببنیم بچه ها :
  5. شما دوست دارید خدا خوشحال بشه یا شیطان؟
  6. یه روایت خوشگل دیگه داریم که میگه هر کی دوست داره خدا خوشحال بشه یه صلوات بر پیامبر و بفرسته
  7. پس همه باهم یه صلوات بلند .

 

  1. خدا واسه اینکه کار های خوب رو یاد ما بده و روش درست زندگی زیبا و خوشگل رو یادمون بده یه کتاب درس زندگی فرستاده بنام : قرآن
  2. و یه معلم مهربان که اونقدر ما رو دوست داره که گاهی خودش رو برای هدایت مردم به سختی میندازه و اسمش هست : حضرت محمد
  3. و بعد پیامبرش برای ادامه مسیر هدایت خودش امامانی رو از نسل حضرت محمد برای هدایت بشر قرار داده
  4. هنوز آخرین امام که امام زمان ما باشه در بین ما هست
  5. ما ایشون رو نمیشناسیم ولی ایشون همیشه حواسش به احوالات ما هست.
  6. و مثل خورشید پشت ابر که باعث خیر برکت برای زمینه بااینکه دیده نمیشه
  7. امام زمان هم حواسش به ما هست و واسطه فیض الهی برای اهل زمینه.
  8. حالا هر کی دوست داره امام زمان زود تر ظهور کنه یه صلوات خیلی بلند بفرسته.

 

  1. حالا چند تا سوال از دخترای گلم بپرسم:
  2. شما حرف شیطان رو گوش میکنید یا خدا؟
  3. شما دوست دارید پیامبر خوشحال بشه یا شیطان.
  4. چندتا کار میگم بگید شما کدومش رو دوست دارید انجام بدید؟
  5. شما راستگو هستید یا دروغگو؟
  6. شما نماز میخونید تا خدا خوشحال بشه یا نمازنخون
  7. شما امانت دار هستید یا امانت ها رو خراب میکنید؟
  8. شما ها روزه میگیرد یا روزخوری می کنید؟

 

 

  1.  راستی بچه ها میدونید الان تو چه ماهی هستیم؟
  2. ماه مبارک رمضان
  3. بزارید یچیز قشنگ در مورد این ماه هم بهتون بگم:
  4. اگه یه نگاهی به طلا ها و گردن بند یا النگو های خودتون بندازید می بیند که.
  5. این جواهرات خیلی زیبا هستند
  6. ولی ولقعیتش اینه که از اول اینطور نبودن
  7. از اول شبیه سنگ خام از دل معدن در اومدن
  8. بعد به دست یه استادکار ماهر ؛ خوشگل درست شدن
  9. این استادکار که خیلی هم کار بلد بوده
  10. برای درست کردنشون
  11. گاهی بهشون گرما داده و گداخته کرده و توی کوره گذاشته
  12. تا این سنگ خام به جواهری زیبا تبدیل بشه
  13. یا وقتی به مادرتون میگید که براتون کیک درست کنه.
  14. مواد خام و شل و ول هستند را
  15. تو فر میزاره تا  آماده و خوشمزه بشه.

 

  1. روح ما هم وقتی بچه هستیم خامه
  2. نیاز به تربیت و خوشگل تر شده داره
  3. وقتی به سن تلکیف میرسیم
  4. استادکار ماهر عالم یعنی خدا
  5. برای قشنگ شدن و جواهر شدن قلب و روح ما
  6. بهمون دستور داده توی ماه رمضان روزه بگیرم
  7. راستی می دونستید رمضان از ریشه رمضه به معنی گداخته شده هست
  8. خدا میخواد ما تو ماه رمضان روزه بگیریم تا روح و قلب ما
  9. از شل و ول بودن رها بشه
  10. خوشگل و خوشمزه والبته جواهری زیبا بشه
  11. و کلی ارزش پیدا کنه
  12. حالا هر کی خدا رو دوست داره و حرف رو گوش میکنه یه صلوات بلند بفرسته.

******************************

راستی یه سوال از شما فرشته های روی زمین پرسم.

چرا چادر سرتون گذاشتید؟!

بچه ها این چادر ، هدیه حضرت زهراست.

شما امانت دار خوبی هستید؟

یادتون باشه همه عالم دارن تلاش می کنند. این هدیه مادر رو از سر تون بردارن.

شما اجازه میدین؟

بیایید به امام زمان قول بدیم.

هر اتفاقی بیوفته هر شرایطی پیش بیاد

هرگز هرگز این ارثیه و هدیه حضرت زهرا  را رها نخواهم کرد.

عهد نامه:

امام زمان

من

به شما

قول میدهم

تا پای جان

حجاب و چادری که

ارثیه مادرتان

حضرت زهراست

را

رها نکنم.

حالا برای سلامتی امام زمان دستها رو در هم گره کنین.

اللهم کل ولیک

* یه چند تا دعای خوشگل هم بکنیم:

 

 

 

  • M.M.HKH
۰۹
فروردين
۰۲
  1. اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
  2. بسم الله الرحمن الرحیم
  3. اَستَغفُرِاللهَ ربی وَ اَتوبُ اِلَیهِ( 70 مرتبه استغفار  )
  1. من کیم؟ عبد گنه کار الهی العفو

من کیم؟ بنده ی سربار  الهی العفو

منم آن کس که نمک خورد و نمکدان بشکست

نه که یک مرتبه، بسیار الهی العفو

با گناهی که ز من سر زده، بین من و تو

چیده شد این همه دیوار الهی العفو

من زمین خورده ام و آمده ام توبه کنم

با چنین وضع اسفبار الهی العفو

بزنی یا نزنی مال تواَم جان علی
پس بیا رحم کن این بار الهی العفو

چیزی از سوختن من که نصیبت نشود
پس نجاتم بده از نار الهی العفو

مهربانی کن و این بار مرا نیز ببخش
ذوالکرم! حضرت غفّار! الهی العفو

زیر چتر کرمت آمده ام ربّ کریم
با علی ـ حیدر کرّار ـ الهی العفو

ای خدای علی و فاطمه! ای رحمت محض!
می زنم در همه جا جار الهی العفو

ذکر من بعد سلامی به حسین بن علی
می شود لحظه ی افطار: الهی العفو

 

***********

روضه اول

السَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا أَوَّل مَظْلُومٍ

وَ یا أَوَّل مَنْ غُصِبَ حَقُّهُ

سلام ما به اول مظلوم عالم

سلام ما به آقایی که حقش رو غصب کردند ....

 

  1. سلام ما به علی و نماز آخر او ...

به حال راز و نیاز و به دیده ی تر او ...

سلام ما به سجودش که رنگ خون دارد

سلام ما به رخ غرق خون و اطهر او

سلام ما به پریشانی حسین و حسن

سلام ما به دل پر ز آه دختر او

*  یه وقت دخترش زینب ببیند ، یه مَلَک و هاتفی داره در اسمان ندا می ده و ناله می زنه ... زمین داره با این ناله میلرزه، حسنین هم که مسجد هستند ؛ دقت کرد ببینه هاتف چی می گه ؛ شنید داره میگه :

" تهدمت و الله ارکان الهدی قًتل علی المرتضی ..."

اما یوقت اینجا دلش خیلی به لرزه افتاد ...

یوقت دیگه ...

***********

روضه دوم

* * بیست و یک سال بعد تو خیمه نشسته بود ، دید هوا تیره و تار شد .... زمین شروع کرد لرزیدن،

* * یادش افتاد

* * پا برهنه به سمت خیمه ی امام چهارم دوید ، عزیز برادرم چه خبره؟!!

* * کربلا داره میلرزه ؟!!

* * امام سجاد فرمود :

* * عمه جان کار بابامو یکسره کردن ...

ببین سر بابام حسین رو بالای نیزه زدن ...  * * همه بگید حسیییییین

  1. دیدم به روی نیزه ها بال و پرت را 

دیدم به صحرا اربا اربا پیکرت را 

دیدم به سرعت آمدند و دوره کردند 

دیدم گرفتند اشقیا دور و برت را 

دیدم نشسته شمر روی سینه ی تو 

دیدم تمام لحظه های آخرت را 

بالا سرت بودم گریبان می دریدم 

وقتی که با پا بر زمین میزد سرت را 

آقای من هرکار می کردم نمی شد

بیرون کشم از بین مقتل مادرت را 

 

***********

روضه سوم

 

گفتم حسین دلم آتش گرفت ... همه بگید مظلوم حسین جاااااان

همنوا با زینب ....

  1. دیدم به روی نیزه ها بال و پرت را 

دیدم به صحرا اربا اربا پیکرت را 
- دیدم به سرعت آمدند و دوره کردند 

دیدم گرفتند اشقیا دور و برت را 
- دیدم نشسته شمر روی سینه ی تو 

دیدم تمام لحظه های آخرت را 
- بالا سرت بودم - گریبان می دریدم 

وقتی که با پا بر زمین میزد سرت را 
- آقای من هرکار می کردم نمی شد بیرون کشم از بین مقتل مادرت را.

 

***********

روضه چهار

* بدنشو گذاشتن تو گلیمی ، آوردن نزدیک خونه ...

* این بدن سالمه ، فقط فرق سرش ضربه خورده .... هنوز حیات در این بدن باقیه ...

* امیرالمومنین تا سه روز همش از حال میره و بهوش میاد ...

* اما ؛ اما ، دلها بسوزد ... کربلا

* گلیم کجا ؟ و بوریا کجا ؟

* این بدن هنوز زیر سم اسب نرفته ....

***********

روضه پنجم

  1. ای تیغ مرا لَبا لَب از یارب کُن 
    ای تیغ بیا و راحتم امشب کُن 
    بشتاب و سرِ مرا شکاف اما باز
    رحمی به دلِ سوخته ی زینب کُن 
  • وقتی بعد از ضربت خوردن امام حسن و حسین حضرت رو به خونه می آوردن...
  • نزدیک خونه حضرت فرمودند زیر بغل های من رو رها کنید
  • خودم میخوام با پاهای خودم به خونه برم
  • چرا : آخه نمی خوام زینبم پدرشو تو این حال ببینه
  • اما دلها بسوزه ... کربلا کربلا کربلا

 

یوقت یه خواهری ببینه یه گوشه میدان شلوغه ...

نیزه ها و شمشیر هاست که فرود میاد ... گرد غباری پرباست ...

یوقت خواهر ببینه این حسینشه ...

  1. این کشته فتاده به هامون حسین توست 
    وین صید دست و پا زده در خون حسین توست 
    این رفته سر به نیزه اعدا حسین توست 
    این مانده بر زمین تن تنها حسین توست 
    این آهوی حرم که تن پاره پاره اش 
    در خون کشیده دامن صحرا حسین توست 

این بنده خدا و عاشق بی چون حسین توست 
قلبش دریده و غرقه دریا خون حسین توست 

*********************************************

  1. قرآن را روبروی صورت بگشاید
  • اللّهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُکَ بِکِتابِکَ الْمُنْزَلِ وَمَا فِیهِ وَفِیهِ اسْمُکَ الْأَکْبَرُ وَأَسْماؤُکَ الْحُسْنى وَمَا یُخافُ وَیُرْجى أَنْ تَجْعَلَنِى مِنْ عُتَقائِکَ مِنَ النّارِ؛

خدایا؛ از تو درخواست می‌کنم به حق کتاب نازل‌شده‌ات و آنچه در آن است و در آن است نام بزرگ‌ترت و نام‌های نیکوترت و آنچه بیم‌انگیز است و امیدبخش، این که مرا از آزادشدگان از آتش دوزخ قرار دهی.

  1. الهی گواهی که شرمنده ام  

به پیش تویا رب سر افکنده ام

ولی هر چه هستم ترا بنده ام 

گدایم ، گدا یم تو بخشنده ای

به حق شهیدان پناهم بده 

به اشک یتیمان جوابم بده

من از سوز دل شب صدا می کنم  

چو مرغ شباهنگ نوا می کنم

ترا این دل شب صدا می کنم 

تو خواهی اگر جان فدا می کنم

 

  • اللهم عجل لولیک الفرج
  • ای خدا گذشتگان ما رو ببخش بیامرز
  • خدایا رهبر عزیزمون و این انقلاب مقدس را حفظ فرما
  • ای خدا امام و شهدا با شهدای کربلا محشور فرما
  • مریض های مد نظر شفای عاجل عنایت فرما
  • ما رو با قرآن و عترت مانوس تر فرما
  • شر دشمنان انقلاب و اسلام به خودشون برگردان

 

  • حالا هر کسی هر حاجتی داره من چند لحظه ساکت میشم از خدا بخواین...

... هرچی دوست داری از خدا بخواه

... خدا خیلی کریمه

... جوونا از خدا عاقبت بخیری بخواین

... مادرا برا جوونا دعاکنین

... فرج آقا یادتون نره

 

 

**********************************

    1. قرآن را بر سر بگذارید:
    • اَللّهُمَّ بِحَقِ هذَا الْقُرْآنِ، وَ بِحَقِّ مَنْ اَرْسَلْتَهُ بِهِ، وَبِحَقِّ کُلِّ مُؤْمِنٍ مَدَحْتَهُ فیهِ، وَبِحَقِّکَ عَلَیْهِمْ فَلا اَحَدَ اَعْرَفُ بِحَقِّکَ مِنْکَ...

    خدایا به حق این قرآن و به حق آنکس که او را بدان فرستادى و به حق هر مؤمنى که در این قرآن مدحش کرده اى (علی علی علی ، آیه آیه قرآن مدح علیه)

     و به حقى که تو بر ایشان دارى زیرا کسى نیست که حق تو را بهتر از خودت بشناسد...

    *********************************************

      ​​​​​​​

      • بِکَ یا اَللَّهُ

      بِمُحَمَّدٍ     (صلی الله علیه و آله)

      قرآن به سر گرفتم و گفتم : سلام عشق!

      یعنی به جز حریم تو بر من حرام عشق

       

      1. بِعَلىٍّ        (علیه السلام)

       

      1. نورُ و کوثر نمی فهمیم ما
        قدر را آخر نمی فهمیم ما

      قدرِ زهرا را فقط حیدر شناخت
      یاس پرپر را فقط حیدر شناخت

      1. بِفاطِمَةَ
      2.  بِالْحَسَنِ
      1. حالا که من، از حرم دورم

      درمونم صبر ِ، آخه مجبورم

      یه سلام میدم با حسرت، طرف کربلا

      آرزو اینه بمیرم محرم کربلا

      غم کربلا،من و میکشه

      دلم من فقط، تو حرم خوشه

      لبیک یا حسین...

      هر کی یک بار ،کربلا رفته

      بطلب مارو، آقا هر هفته

      مگه ما نوکر نبودیم،رزقمون رو بده

      مگه ما گریه نکردیم،مادرت شاهده

      گریه میکنم،بیا و ببین

      مادرت میگه،به ما آفرین

      لبیک یا حسین...

      (ساقی دل رو ،بی قرارش کن

      به حسین مارو،یه سفارش کن)3

      سرو کار سینه زنها با ابوفاضل ِ

      حتی ذکر ارمنی ها،یا ابوفاضل ِ

      دستای قلم،دستم و بگیر

      صاحب علم،دستم و بگیر

      لبیک یا حسین.....

      1. بِالْحُسَیْنِ
      2.  بِعَلِىّ بْنِ الْحُسَیْنِ 
      3. بُمَحَمَّدِ بْنِ عَلِىٍّ 
      4. بِجَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ 
      5. بِمُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ 

       

      1. دلم جز به مهر تو سامان ندارد

      دمی زندگی بی تو امکان ندارد

      نباشد فقیر آن که بی مال و پول است

      فقیر آن که مثل تو سلطان ندارد

      السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا

       

      1.  بِعَلِىِّ بْنِ مُوسى  (آهای امام رضائیا)
      2.  بِمُحَمَّدِبْنِ عَلِىٍّ 
      3.  بِعَلِىِّ بْنِ مُحَمَّدٍ 
      4. بِالْحَسَنِ بْنِ عَلِىٍ 

       

      1. سلام من به قرآن بر سر تو

      سلام من به قبر مادر تو
      اگر زائر شدی صحن نجف را
      سلام من به بابا حیدر تو
      اگر زائر شدی بین الحرم را
      سلام من به جدّ اطهر تو
      بگو از جانب من با حسینت
      سلام من به خون پیکر تو
      اگر رفتی کنار قبر عبّاس
      سلام من به آن آب آور تو
      شب احیا کند ناله سه ساله
      پدر جان،کی بریده آن سر تو
      اگر رفتی کنار قبر زینب
      سلام من به آن چشم تر تو
      به مشهد هم که رفتی یابن زهرا
      بگو من هم بیایم در بر تو
      خلاصه گویمت در بین سرداب
      سلام من به سوز سحر تو

      1. بِالْحُجَّةِ

      اللهم کن لولیک الحجت ابن الحسن...

      1. سفره دار خدا امام زمان
        دگر امشب بیا امام زمان
        شب قدر است هر کجا هستی
        التماسِ دعا امام زمان
        منکه امشب به یادِ تو هستم
        یاد کن پس مرا امام زمان
        دست بر دامنت اگر نرنم
        بروم پس کجا؟ امام زمان
        آمدم آشتی دهی من را
        باخودت، با خدا امام زمان
        کاش قرآن به سر بگیرم من
        یک شبِ قدر با امام زمان
        جای دوری نمی رود که کنی
        گوشه چشمی به ما امام زمان
        خوب شد در شبِ عزای علی
        با تو هم هم صدا امام زمان
        شبِ تقدیرِ من بیا بنویس
        دیدار روی ماهت را  امام زمان

       

       

      • M.M.HKH
      ۰۶
      دی
      ۰۱

      السلام علیکِ یا فاطمهُ الزهرا...

      حبیبتِ رسول الله ...

      السلام علیکِ ایتها الصدیقه الشهیده..

      السلام علیک ایتها المظلومه المغضوبه... 

      1. گر نگاهی بما کند زهرا *** دردها را دوا کند زهرا

      کم مخوان از عطا بسیارش *** آنچه خواهی عطا کند زهرا

      همچون مرغی که دانه می چیند *** دوستان را جدا کند زهرا

      1. خداوند هم روضه زهراش رو می خواند.
      1. خدا در معراج روضه اهل بیت پیامبر رو برای حضرتش می خواند:

       

      1. ...  وَ أَمَّا ابْنَتُکَ (فاطمه)

       

      • فَتُظْلَمُ
      • وَ تُحْرَمُ
      • وَ یُؤْخَذُ حَقُّهَا غَصْباً الَّذِی تَجْعَلُهُ لَهَا

      پیامبر من : بدان بعد تو ؛

      •  به دخترت؛ جگرگوشت؛ ظلم بسیار می کنند
      • اورا از حقش محروم می کنند.
      • فدک بزور غصب می کنن

       

      1. وَ یُدْخَلُ عَلَى حَرِیمِهَا

       

      • و حریم منزلش رو هتک می کنند
      • دربش رو به آتش می کشند
        • کدام خونه : پیامبر خدا دربش میرسید :
        • إِنَّمَا یُرِیدُ اللهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً)
      1. اما : کاش به این میزان کفایت می کردند
      2. خدا روضه می خواند:
      • وَ یدخل علی مَنْزِلِهَا بِغَیْرِ إِذْنٍ
      • بدون اجازه وارد خونش میشن.

       

      1. آیا ؛ همنطور  از کنارش عبور میکنند؟
      • ثُمَّ یَمَسُّهَا (آزارش میدن)

       

      1. کیا؟
      • هَوَانٌ وَ ذُلٌّ ( یه مشت ارازل اوباش )

       

      1. اما از حال زهرا هم برات بگم:
      • وَ تُضْرَبُ وَ هِیَ حَامِلٌ
      • دختر تو می زنن در حالی که محسنش رو بار داره.

       

      1. این صدمات با فاطمه چه میکنه.
      • و تَطْرَحُ مَا فِی بَطْنِهَا مِنَ الضَّرْبِ.
      • محسنش رو می کشند
      • وَ تَمُوتُ مِنْ ذَلِکَ الضَّرْبِ.
      • خود زهرات رو هم به شهادت می رسونن

       

      لاله زار وحی را دودی سیه پوشیده بود

      شعله جای لاله از بیت خدا روئیده بود

       

      مرتضی خاموش و زینب بانگ «وا اُمّا» به لب

      فاطمه افتاده زین زخم ها به خون قلطیده بود

       

      باغبان در باغ تنها بود و پیش چشم او «مظلوم علی...»

      دست گلچین لاله ی او را به سیلی چیده بود

       

      مثل بال صید، هم آزرده گشت و هم شکست

      سینه و دستی که ختم الانبیا بوسیده بود

       

      از فشار درد تاب یا علی گفتم نداشت

      بس که آن مظلومه پشت در به خود پیچیده بود

       

      شیر حق غیر از سپر انداختن راهی نداشت

      در عوض زهرا برای او سپر گردیده بود

       

      زخم سینه زخم پهلو زخم بازو بود و بس

      کاش دیگر این همه زخم زبان نشنیده بود

      الهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد و اخر تابع له علی ذلک

      *****************سینه زنی ... زمینه ****************

      در بین آن دیوار و در
      یارب شده محشر به پا
      بهر حمایت از علی
      زهرا شده جانش فدا
      یا فاطمه ، یا فاطمه ، یا فاطمه
      ******
      آتش زبانه می‌کشد
      از خانه ی خیرالنسا
      پرپر شده در پشت در
      ریحانه ی خیرالنسا
      یا فاطمه ، یا فاطمه ، یا فاطمه
      ******
      یکی بگوید بر عَدو
      کو دین حق را کافر است
      ای نانجیب بی‌حیا
      این دختر پیغمبر است
      یا فاطمه ، یا فاطمه ، یا فاطمه
      ****
      ای کافران بی‌حیا
      دست خدا را بسته‌اید
      پهلوی زهرا را زِ کین
      در پشت در بشکسته‌اید
      یا فاطمه ، یا فاطمه ، یا فاطمه
      ****
      با تازیانه و غلاف
      دیگر مَزَن بر پیکرش
      مگر نمی‌بینی لعین
      اینجا سِتاده دخترش
      یا فاطمه ، یا فاطمه ، یا فاطمه

      ******************* سینه زنی شور  ***********************

      نور دو چشم مصطفی یا زهرا یا زهرا

      یا حضرت خیرالنسا یا زهرا یا زهرا

      مادر شاه شهدا یا زهرا

      کن نظری به سوی ما یا زهرا

      ای عرش حق را قائمه یا زهرا

      یا فاطمه یا فاطمه یا زهرا یا زهرا

      ****

      مادر همیشه آروزم همینه

      برات به سینه بزنم تو همیشه

      دلم به یاد ماتمِت حزینه

      مثل شهیدا می‌زنم به سینه

      ای عرش حق را قائمه یا زهرا

      یا فاطمه یا فاطمه یا زهرا یا زهرا

      ****

      دلم اسیر غمته همیشه

      اگه فدای تو بَشَم چی می‌شه

      دلم می‌خواد پیش تو رو سپید شم

      مَنَم به راه عشق تو شهید شم

      ای عرش حق را قائمه یا زهرا

      یا فاطمه یا فاطمه یا زهرا یا زهرا

       

       

      کامل الزیارات نقل می کند به سند صحیحه:

      حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْیَرِیُّ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَمَّادٍ الْبَصْرِیِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْأَصَمِّ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَمَّا أُسْرِیَ بِالنَّبِیِّ ص إِلَى السَّمَاءِ

      قِیلَ لَهُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى یَخْتَبِرُکَ فِی ثَلَاثٍ لِیَنْظُرَ کَیْفَ صَبْرُکَ

      قَالَ أُسَلِّمُ لِأَمْرِکَ یَا رَبِّ وَ لَا قُوَّةَ لِی عَلَى الصَّبْرِ إِلَّا بِکَ فَمَا هُنَّ ؟

      قِیلَ لَهُ أَوَّلُهُنَّ الْجُوعُ وَ الْأَثَرَةُ عَلَى نَفْسِکَ وَ عَلَى أَهْلِکَ لِأَهْلِ الْحَاجَةِ

      قَالَ قَبِلْتُ یَا رَبِّ وَ رَضِیتُ وَ سَلَّمْتُ وَ مِنْکَ التَّوْفِیقُ وَ الصَّبْرُ

      وَ أَمَّا الثَّانِیَةُ فَالتَّکْذِیبُ وَ الْخَوْفُ الشَّدِیدُ وَ بَذْلُکَ مُهْجَتَکَ فِی مُحَارَبَةِ أَهْلِ الْکُفْرِ بِمَالِکَ وَ نَفْسِکَ وَ الصَّبْرُ عَلَى مَا یُصِیبُکَ مِنْهُمْ مِنَ الْأَذَى وَ مِنْ أَهْلِ النِّفَاقِ وَ الْأَلَمِ فِی الْحَرْبِ وَ الْجِرَاحِ

      قَالَ‏ قَبِلْتُ یَا رَبِّ وَ رَضِیتُ وَ سَلَّمْتُ وَ مِنْکَ التَّوْفِیقُ وَ الصَّبْرُ وَ

      أَمَّا الثَّالِثَةُ فَمَا یَلْقَى أَهْلُ بَیْتِکَ مِنْ بَعْدِکَ مِنَ الْقَتْلِ

      أَمَّا أَخُوکَ عَلِیٌّ : فَیَلْقَى مِنْ أُمَّتِکَ الشَّتْمَ وَ التَّعْنِیفَ وَ التَّوْبِیخَ وَ الْحِرْمَانَ وَ الْجَحْدَ [وَ الْجُهْدَ] وَ الظُّلْمَ وَ آخِرُ ذَلِکَ الْقَتْلُ

      فَقَالَ یَا رَبِّ قَبِلْتُ وَ رَضِیتُ وَ مِنْکَ التَّوْفِیقُ وَ الصَّبْرُ

       وَ أَمَّا ابْنَتُکَ فَتُظْلَمُ وَ تُحْرَمُ وَ یُؤْخَذُ حَقُّهَا غَصْباً الَّذِی تَجْعَلُهُ لَهَا وَ تُضْرَبُ وَ هِیَ حَامِلٌ وَ یُدْخَلُ عَلَیْهَا وَ عَلَى حَرِیمِهَا وَ مَنْزِلِهَا بِغَیْرِ إِذْنٍ ثُمَّ یَمَسُّهَا هَوَانٌ وَ ذُلٌّ ثُمَّ لَا تَجِدُ مَانِعاً وَ تَطْرَحُ مَا فِی بَطْنِهَا مِنَ الضَّرْبِ وَ تَمُوتُ مِنْ ذَلِکَ الضَّرْبِ

      قُلْتُ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ- قَبِلْتُ یَا رَبِّ وَ سَلَّمْتُ وَ مِنْکَ التَّوْفِیقُ وَ الصَّبْرُ [لِلصَّبْرِ]

      • M.M.HKH
      ۰۵
      دی
      ۰۱

      السلام علیک یا فاطمهُ الزهرا ... حبیبتِ رسول الله ... السلام علیکِ ایتها الصدیقه الشهیده ... السلام علیک ایتها المظلومه المغضوبه ... و رحمه الله و برکاته ...

      السَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ رَسُولِ اللهِ، یا قُرَّةَ عَیْنِ الرَّسُولِ

      گل، بر من و جوانی ِ من، گریه می کند

      بلبل به هم زبانی ِ من، گریه می کند

      من گریه مخفیانه نمودم، ولی علی

      بر گریه ی نهانی ِ من گریه می کند

      براتون بگم حال فاطمه این روزا چگونه است...

      امام صادق (ع) فرمود :

      " لَزمَتِ الفَراش"

      مادر ما تو بستر افتاد،

      دیگه نتونست بلند شه 

      "وَ نَحِلَ جِسمُها و ذاب لَحمُها" 

      روز به روز بدنش ضعیف و لاغرتر می شد 

      "حَتی صارَت کالخَیال" 

      از مادر ِ ما فقط یه شبهی باقی مانده بود

      آماده ای یا نه؟

      هم صدا با ناله زهرا :

      از درد شانه، شانه نشد موی زینبم

      دختر به ناتوانی ِ مادر ،گریه می کند

      یه بند دیگه از این شعر رو برتون بخونم...

      دیگر حسین را نتوانم بغل کنم

      این گل به باغبانى ِ من گریه مى کند

      الله اکبر،

      چرا نمی تونست حسینشو بغل کنه

      آخه این مادر سینش زخمیه ...

      پهلوی مادر شکسته ...

      این مادر بازوش با غلاف شمشیر کوبیده شده ...

      همه هم ناله با بچه های فاطمه

      یا زهرا ....

      بزار یکم از زبان حال علی برات بخونم

      اسما میگه یوقت سر بر دیار گذاشت بلند بلند شروع به گریه کرد

      اقا جان شما فرمودید بچ ها آرام گریه کنن

      دست بر دلم نزار اسمااااااا

      دستم به پهلوی شکسه فاطمه رسید ....

      شاید علی سر بر دیوار گذاشته دار آرام آرام زمزمه می کنه ...

      به سمت زهرا از حجره دویدم من

      عدو جلوتر بود دیر رسیدم من

      فاطمه افتاد و ناله کشیدم من

      لگد به پهلوش خورد دیر رسیدم من

      صدایی از بین شعله شنیدم من

      سینه ی زهرا سوخت دیر رسیدم من

      دود فراگیر بود خوب ندیدم من

      محسن من سقط شد دیر رسیدم من

      صدای سیلی از کوچه شنیدم من

       چشم پر از خون شد دیر رسیدم من

      ******

      نه نه حالا که این شعر رو خوندم بزار اصلش رو هم از زبان ینب تو عاشورا برات بخونم

      به سمت گودال از خیمه دویدم من

      شمر جلوتر بود، دیر رسیدم من

      سر تو دعوا بود، ناله کشیدم من

      سر تو رو بردند، دیر رسیدم من

      به سمت گودال از خیمه دویدم من

      شمر جلوتر بود، دیر رسیدم من

      سر تو دعوا بود، ناله کشیدم من

      سر تو رو بردند، دیر رسیدم من

      عزیز خواهر   غریب مادر(3)

      بزار سینه زنی رو هم از زبان حضرت زینب برات خونم:

      *******

       همه مادر دارن من ندارم

      سایۀ سر دارن؛ من ندارم

      همه میگن زهرا سیلی خورده

      همه باور دارن؛ من ندارم

       

      مگه کسی/ دلش میاد/

      دست روی مادرم بُلَن کنه

      حالا بابام/ با چه دلی/

      تنهایی عشقشو کفن کنه

       

      رو سرِ این خونه بارونه

      دل علی خونه بارونه

      چشمای خیس ما مهمونِ بارونه

      همه طاقت دارن؛ من ندارم

      خواب راحت دارن؛ من ندارم

      راحت از زخمای پهلو میگن

      انگار عادت دارن؛ من ندارم

       

      چجور دلم/ میاد بگم/

      چشمای مادرم شده کبود

      تُو کوچه‌ها/ داد می‌زدم/

      کمک کنید ولی کسی نبود

       

      بغض گلوی من پنهونه

      کی حال و روزم رو می‌دونه

      همه اینا یادم می‌مونه بارونه

      خوشی دیدن مردم؛ ما ندیدیم

      هرچی طعنه بودو ؛ ما شنیدیم

      سرِحالن مردم، بیخیالن

      همۀ دردا رو ما کشیدیم

       

      چیکار کنم/ دلم پره/

      هیچکی نگفت اینا گنا دارن

      یکی نگفت/ حیا کنید/

      یه بچۀ کوچیک/ تُو را دارن

       

      بابام تُو این شبها حیرونه

      محسنشو کشتن، گریونه

      باگریه لالایی می‌خونه، بارونه

       

      ******

      نور دو چشم مصطفی یا زهرا یا زهرا

      یا حضرت خیرالنسا یا زهرا یا زهرا

      مادر شاه شهدا یا زهرا

      کن نظری به سوی ما یا زهرا

      ای عرش حق را قائمه یا زهرا

      یا فاطمه یا فاطمه یا زهرا یا زهرا

      ****

      مادر همیشه آروزم همینه

      برات به سینه بزنم تو همیشه

      دلم به یاد ماتمِت حزینه

      مثل شهیدا می‌زنم به سینه

      ای عرش حق را قائمه یا زهرا

      یا فاطمه یا فاطمه یا زهرا یا زهرا

      ****

      دلم اسیر غمته همیشه

      اگه فدای تو بَشَم چی می‌شه

      دلم می‌خواد پیش تو رو سپید شم

      مَنَم به راه عشق تو شهید شم

      ای عرش حق را قائمه یا زهرا

      یا فاطمه یا فاطمه یا زهرا یا زهرا

      • M.M.HKH
      ۰۵
      دی
      ۰۱

      اعوذ بالله

      بسم الله الرحمن الرحیم

      عظم الله اجورنا و اجورکم بمصیبته مولاتنا فاطمه الزهرا سلام الله علیها

      • فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَیُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ یُسَبِّحُ لَهُ فِیهَا بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ
      • خداوند در آیه قبل می فرماید:

                  اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۚ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَاةٍ فِیهَا مِصْبَاحٌ ...

      1. [این نور] در خانه هایی است که خدا شأن و منزلت داده تا نامش در آنها ذکر شود، همواره در آن خانه ها صبح و شام او را تسبیح می گویند.
      2. «ثعلبى» در تفسیر خود نقل مى‌کند: روزى پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله مشغول تلاوت این آیه بود.
      • ابوبکر برخاست و پرسید: آیا خانه‌ى فاطمه علیها السلام و على علیه السلام از مصادیق این آیه است؟
      • فرمودند: آرى، از بهترین مصادیق این آیه است.
      1. چرا ابوبکر این سوال رو پرسید؟ (استخفاف علی؟)
      2. کینه علی در دل دشمنان خداست
      3. تاکید پیامبر پیامبر گرامى: مدت نه ماه به در خانه دخترش مى آمد، بر او و علی سلام مى کرد و این آیه تطیر می خواند:
      • إِنَّمَا یُرِیدُ اللهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً

       

      1. موضوع بحث :
        • اوصف «سیده النساء العالمین»
        • حضرت زهرا و خانه حضرت
        • چرا امام زمان ؟ «اِنَّ لی فی ابنة رسولِ الله اُسوةٌ حَسَنَةٌ»
      2. خانه ای که مادری مثل زهرا دارد :
      3. خانه تقوا و معنویت ... آموزش دین داری ( دین مهمه)
      • در مورد حضرت زهرا نقل شده: «مَا کَانَ فِی هَذِهِ الْأُمَّةِ أَعْبَدَ مِنْ فَاطِمَةَ کَانَتْ تَقُومُ حَتَّى تَوَرَّمَ قَدَمَاهَا؛  در بین امت اسلام، کسی عابدتر از فاطمه (س) نبود، آنقدر برای عبادت ایستاد که پاهایش ورم کرد
        1. سجاده مادر
        2. امام حسن می دیدم مادر نماز شب
        3. قرآن حین آسیب ( سلمان به پیامبر ... یَا سَلْمَانُ إِنَّ اِبْنَتِی فَاطِمَةَ مَلَأَ اللَّهُ قَلْبَهَا وَ جَوَارِحَهَا إِیمَاناً إِلَى مُشَاشِهَا تَفَرَّغَتْ لِطَاعَةِ اللَّهِ)
        4. دعا هایی که نقل شده ... روز دوشنبه ... تسبیهات حضرت و ...
      1. رشد اجتماعی و شخصیت سازی :
        1. آرایش کردن حضرت زهرا... اوقات صلاه ... حلال است تمام
        2. زیارت قبر حمزه ... ضرورت ندارد نامحرم نبیند
      • رشد اجتماعی یعنی این...
        1. اول همسایه بعد اهل خانه
        2. برو صحبت ای پیامبر گوش کن بیا بهم بگو
        3. روایت های زیادی از رفتار مادرانه ایشان وجود دارد:
          1. در آغوش گرفتن فرزندان،
          2. آموزش دادن،
          3. قصه گفتن
          4. بازی کردن با آن ها
      • مادر امروزی فرا فکن ، همه مسئولیت مدرسه وجامعه ... لوس و فانتزی
      • وقت گذاشتن برای فرزندان
      1. خانه علم آموزی و دانایی :
        1. نقل روایت «مُصحَف فاطمة»
        2. پیامبر گاهی ارجاع به فاطمه
        3. سوالات زنان مسلمان
      2. انسان ساز : امام پرور ... زینب ساز و زنان اهل بیت
      3. آرامش و امنیت برای برای همه: (زنان خانه خراب کن)
        1. پدر : ام ابیها ... فداها ابوها ...
        2. خداوند : سوره کوثر ... خیر کثیر
        3. همسر : نعم العون علی طاعة اللَّه
      • درد دل آخر حضرت علی و فاطمه : فقال علی علیه السلام: معاذ اللَّه انت اعلم باللَّه وابرّ واتقی و اکرم و اشدّ خوفاً من اللَّه من مخالفتی، قد عزّ علیّ مفارقتک.
      1. خانه رشد سیاسی و شجاعت و حق طلبی ( آسایش طلبی)
        1.  ... خطبه می خواند ... زینب رو هم می برد ... زینب هم خطبه ی خواند در شام  و کوفه
        2. زنان به خانه ایشان می آمدن
        3. حتی شبانه غسل دادن هم حرکت سیاسی
          1. نشان از عمق درک سیاسی حضرت
      • M.M.HKH
      ۲۳
      آذر
      ۰۱

      بسم الله الرحمن الرحیم

      در ایام بروز فتنه ها و اغتشاشات چگونه مناظره کنیم و چه بگوییم؟؟؟

      آدرس اینترنتی مطالب

      در این ایام نیاز است در دو حوزه توانمندی کسب گردد.

      حوزه اول، حیطه دانش و اطلاعات است، به این معنا که مباحثه کننده به لحاظ محتوا و داده دارای اطلاعاتی دقیق و به روز باشد.

      حوزه دوم که در این ایام معمولاً مغفول مانده است اما از نظر اهمیت کمتر از از مورد قبل اثر گذار نیست، حوزه مهارت مباحثه و مناظره می باشد با این بیان که اگر فرد دارای عمیق ترین و وسیع ترین سطح محتوایی باشد لکن در حوزه مهارت سخنوری از سطح مطلوب بیان و گفت و گو برخوردار نباشد بشدت از میزان اثرگذاری وی کاسته خواهد شد.

      بنابراین دانش افزایی در هر دو حوزه امری بدیهی و ضروری می باشد.

      در غالب موارد محتوای مورد نیاز برای بحث و گفت و گو در فضای مجازی و در بولتن های خبری قابل اصطیاد میباشد لکن مباحث مهارتی به شدت مغفول مانده و چه بسا باحثی بر حقی که با کوهی از اطلاعات به دلیل عدم آشنایی با مهارت سخنوری در مواجهه با فرد متخاصم نتواند عملکرد مطلوبی را  به منصه ظهور برساند و چه بسا خصم کم دانشی که به دلیل سخنوری بتواند عالمی را در میدان بحث بر زمین بزند.

      قبل از ورود به بحث و مناظره نیاز است انسان میدان بازی را برای خود تشریح کند.

      باید توجه داشت که مخاطب چه کسی است. آیا ناظر بیرونی حضور دارد؟

      فضا چگونه است؟ در یک تاکسی گفت و گو صورت می پذیرد یا در یک میتینگ دانشگاهی یا در یک مغازه ابزار فروشی؟

      گاهی ممکن  است بحث در درون یک خانه و سر سفره شام صورت گیرد.

      باید توجه داشت رابطه مناظره کنندگان با هم چگونه است ؟

      آیا از یک قوم و ریشه و فامیل هستند یا اینکه رهگذرانی ناآشنا یا همکلاس هایی نا همگون؟

      همه اینها در نوع ورود و خروج به بحث ها موثر خواهد بود.

      بنابر این گام اول مباحثه و مناظره مخاطب شناسی می باشد.

      و گام دوم ، درک درست میدان بحث و مناظره است.

       قبل از ورود به بحث مخاطب شناسی باید یک نکته مهم در رابطه با میدان بحث را متذکر شد.

      شما باید میدان بحث را ایجاد کنید؛ در میدان بحث دیگران بازی نکنید. یکی از بزرگترین مشکلات مباحثات ما این است که در میدان بازی دیگران دست و پا میزنیم. میدانی که قواعد را آنها نوشته اند و هنجارها را آنها تعریف کردند.

      قبل از ورود به بحث یک الگوی محتوایی را در ذهن خود داشته باشید الگوی که قبلا در مورد جوانب ان مطالعه کرده اید و بعد از چند جمله و چند عبارت سعی کنید بحث را به زمین بازی از پیش تعریف شده خود سوق دهید، توجه داشته باشید که مخاطبان شما امروزه مخاطبانی هستند که توسط رسانه های معاند در یک زمین بازی از پیش تعیین شده با سوال ها و جواب های مشخص در حال زندگی هستند.

      پس لازم است شما نیز یک سیر محتوایی مشخص و از پیش تعیین شده داشته باشید که به تمام جوانب آن مسلط اید و بعد از ورود به بحث و کمی کلنجار با مخاطبان آنها را به میدان مطالب خود سوق دهید آنگاه شما میدان‌دار هستید و شما در موضع قدرت هستید و خصم شما در موضع ضعف. 

       از موضع انفعال وارد بحث نشوید، فعالانه بحث کنید، پرسشگری را شما شروع کنید، حتی اگر با پرسش طرف مقابل روبرو شدید تلاش کنید با سوالات خود سوال او را جواب بدهیم تا او در موضع جواب و ضعف قرار بگیرد.

      یکی از مشکلات اصلی در مباحثات ما این است که معمولاً ما در مقام پاسخگویی به شبهات هستیم.

      پاسخگویی بسیار سخت تر از شبهه سازی است، گاهی یک شبهه پنج کلمه ای جوابی ۵ صفحه ای می خواهد. بنابراین شما سوال کنید، چالش را شما ایجاد کنید، میدان بازی را شما تعریف کنید و دیگران را در مقام پاسخگویی و دفاع قرار دهید.

      سوال های پی در پی در جوانب جوابهای خصم خود ایجاد کنید، یکی از اصلی ترین ارکان مناظره این است که زمین بازی را شما تعریف کنید.

      بدانید برای برخی شبهات هرگز جوابی وجود ندارد، مثلا شبهه معروف «کار خودشونه» هرگز قابل پاسخگویی نیست، چون در حماقت انسانها هرگز انتهایی وجود ندارد و هر آن چیزی که در جواب این شبهه گفته شود میتوان بعد از آن یک «کار خودشونه» گفت و روز از نو و روزی از نو.

      بنابر این بجای پاسخگویی سوال بپرسید. مثلا چه کسی منابع مالی جنبش حاضر را تامین میکند؟ چرا به انسان های فرهیخته اجازه میدان داری در اغتشاشات اخیر را نمی دهند؟ چه تضمینی وجود دارد که اگر حرکت به نتیجه رسید کسانی که امروز اجازه به فرهیختگان ندادند بعد از پیروزی به آنها اجازه بدهند؟ چه کسی هزینه سرسام آور شبکه های خارجی را تامین میکند؟ کدام کشور از تحریم نفت ایران ثمره میبیند؟ عربستان! اینستاگرام چه سودی از نرم افزار خود می برد وقتی یک ریال از ما نمیگیرد؟ چه چیز میفروشد؟ اطلاعات ما را؟ و... شما سوال کننده باشید و میدان دار.

      مخاطب شناسی:

      اگر شما با مخاطب خود  رابطه و حلقه عاطفی دارید هرگز از مجادله و روش اسکات خصم (خفه کردن دشمن) در مباحثات استفاده نکنید زیرا حتی اگر در این بحث کوتاه مدت به پیروزی هم برسید باز هم به دلیل از بین رفتن رابطه عاطفی ، پیروزی واقعی را از دست داده اید . اگر جایگاه شما حق است دور شدن خصم از شما به معنای دور شدن یک فرد از حرف حق خواهد بود، بنابراین با جدال و درگیری افراد را از حق دور نکنید ، بدون تعصب بحث کنید و بگذارید مخاطب طعم حق طلبی شما را بچشد و سپس او را از جام شیرین حقایق بهرمند کنید.

      نیاز نیست همه جا بحث کنید ، گاهی خوش اخلاق باشید و به آرامی از کنار یک مناظره عبور کنید، اگر جراحی بلد نیستید کالبد فکری یک انسان دیگر را نشکافید.

      پیامبر اسلام دینی ازجنس عقل و معجزه ای از جنس کتاب و برهان آوردند اما همواره در طول حیات با برکت خویش مشهور به حسن خلق و مهربانی بودند و جذابیت خلقی پیامبر توده ها را بیشتر به خود جذب مینمود و استدلال و برهان قدرتمند ایشان کمر اندیشه های تاریک را خرد می نمود.

      توجه داشته باشید نیاز نیست در همه مناظرات فرد قانع شود گاهی همین که به سکوت فرو برودکافیست. مثلاً در یک مغازه که چهار نفر حضور دارند اگر یک نفر درگیر بحث با شما میشود اما سه ناظر بیرونی در حال رویت این بحث هستند ضرورتاً نیازی نیست همه انها اعتراف به حقانیت شما کنند. گاهی یک بیان جدلی می تواند بحث را به مسیر درست تری هدایت کند زیرا فرق است میان جلسه برهان و میدان جدل.

      در علم منطق با توجه به مواد استفاده شده در گفتار 5 صنعت برای بیان مقصود معرفی می گردد:

      1. جَدَل یا مُجادِلِه، استدلالی است که از قضیه‌های مشهور یا مورد قبول مخاطب تشکیل می‌شود، و برای قانع‌سازی طرف مقابل به کار می‌رود.

      ساده ترین نوع جدل این است که دیگری را با پرسش‌های پی‌درپی و متعدد روبه‌رو کنیم، به‌طوری‌که سرانجام او به تناقض‌گویی بیافتد و محکوم شود. در این مبارزه کسی که بتواند از پذیرفته‌های طرف مقابل بهره گیرد و او را به بن‌بست بکشاند، پیروز می‌شود.

      بهترین روش در غالب موارد همین روش جدلی می باشد با سوالاتی کوتاه و مکرر مخاطب را در موضع ضعف قرار داده و او را مجبور به پاسخ گویی می نماییم و از آنجا که مخاطب ما حق نیست در ناحق گویی به تناقض خواهد افتاد.

      توجه به این نکته بسیار اهمیت دارد که در بیان جدلی هدف فقط اعتراف و تسلیم مخاطب است که در اغلب موارد که مباحثه شما ناظر بیرونی دارد همین مقدار از ورود به بحث کفایت می کند.

      نیاز نیست در یک فروشگاه که 6 نفر مخاطب بیرونی حضور دارند و نهایت 10 دقیقه زمان برای گفت و شنود وجود دارد برای مخاطب خود برهان های عمیق فلسفی بیان نمایید، همین مقدار که یک همدلی و اعتراف و تسلیم از مخاطب مستقیم دریافت شود، خود فرد و ناظران آرام گرفته و از هیجاناتشان کاسته خواهد شد، پر واضح است که در ده دقیقه مباحثه سرپایی نمی توان کسی را به هدایت محض یا ظلالت آشکار سوق داد.

      1. خطابه: روشی است که به وسیله آن می‌توان مردم را نسبت به چیزی ‌که انتظار تصدیق آن می‌رود در حد امکان قانع ساخت. گاهی نیاز است افزون بر الزام دیگران به پذیرش یک مطلب، به لحاظ درونی نیز اقناع‌شان ساخت. روشی‌که متکفل این امر خطیر است، نزد منطق‌دانان به خطابه مشهور است.

      گرچه غرض در جدل و خطابه هر دو غلبه بر دیگران است، لیکن با این تفاوت که در خطابه غلبه صرف مراد نیست، بلکه افزون بر آن گفته‌های گوینده باید در عمق جان مخاطب نیز نفوذ کرده و او را قانع سازد.

      برای ایراد یک خطبه قرا شما نیاز دارید که مخاطبان هم گن و گوش های شنوایی را در مقابل داشته باشید و در اکثر موارد شما در گفت و شنود های سیاسی و اجتماعی چنین مخاطبی ندارید و مخاطبان شما در مقام خصم قرار گرفته و مباحثه از آرامشکافی برخوردار نیست.

      پس اگر در جمع فامیل از اعتبار کافی برخوردار هستید می توانید خطبه خوانی و سخنوری را پیش بگیرید ، اما بدانید در غالب موارد چنین مجالی را نخواهید یافت.

      1. شعر در علم منطق، سخنی که سبب تأثّر روحی دل‌خواه در مخاطب می‌شود البته کمی با تعریف شعر در ادبیات تفاوت دارد.

      غالب استفاده این صنعت در جمع های مذهبی و هییات دینی می باشد ، استفاده درست و بهنگام از این روش در یک هییت مذهبی می تواند اثری معادل صد برهان بر مخاطب داشته باشد.

      بنابراین با توجه به کیفیت مخاطب می‌تواند هر یک از این صنایع را بکار برد.

      گاهی بکار گیری یک بند ادبی در یک گفت شنود با مخاطب مذهبی یا در یک هیئت می تواند قلب ها را بیشتر از چند برهان فلسفی به حقایق نزدیک بنماید زیرا معمولاً مخاطبان تخصصی برهان های مخفی در نهان و فطرت خود دارند که با یک حس آمیزی مطلوب می توان این برهان ها را از درون مخاطب به جوشش افکند.

      1. مُغالِطِه، سَفسَطه یا مَغلَطِه ؛ که جزئی از برهان است که به طور قابل اثباتی در آن ایراد وجود دارد.مثلا: در باز است و باز هم نام پرنده ایست پس در پرواز میکند!

      این نوع قیاس فاسد است و به نتیجه صحیح نمیرسد و فساد آن یا از جهت ماده است یا صورت و یا هر دو.

      شناخت مغالطه و انواع آن به شدت مهم تر است ، گاهی در یک مباحثه خصم شما با مغالطه های ظریف دام هایی را برای شما می گستراند که رها شدن از آنها غیر ممکن است.

      و گاهی شما نیاز است با ایجاد مغالطه ظریف خصم بی ادب را خاموش کنید تا دیگر مخاطبان شما از گفتار حق شما بهرمند گردند.

      در یک فرمول کلی و جامع برای رهایی از دام مغالطات لازم است سه دستورالعمل را در مباحثات خود مد نظر قرار دهید.

       1. اگر مباحثه عمیق شد حتماً معنا و مفهوم و مراد مخاطب را به طور شفاف و درست از او مطالبه کنید، نگذارید با مبهم گویی میدان بحث را در اختیار بگیرد اگر از کلمه ای مثل آزادی استفاده کرد از او بخواهید به طور شفاف آزادی را معنا کرده و چند مثال از آن را بگوید کلمه آزادی شامل حق آزادانه در کشتار افراد بی گناه می شود و همچنین شامل حق همجنس بازی می شود و همچنین شامل حق آزادی اندیشه و حق طلبی نیز می شود ، کدام آزادی مراد است و چه کسی حدود آن را مشخص می کند؟ سازمان ملل یا خداوندگار عالم؟؟؟ اگر سازمان ملل حکم فرماست آیا مخاطب شما حق آزادی جنسی را به فرزند 18 ساله خود می دهد که مهمانی از جنس مخالف را در اتاق خواب خود میزبانی جنسی کند؟

      2. به شدت از ورود عناصر خارجی به محیط بحث جلوگیری کنید مثلا اگر در گفتار گوینده علاوه‌بر سخن ، پوزخند یا فریاد یا توبیخ دیده شد به او تذکر بدهید که در بیان مباحث خود فقط صحبت کند ، اصطلاحا ادا و نمایش بازی نکند و همچنین توجه بسیار به یک مخاطب پر جنجال و نادیده گرفتن شما و یار گیری بیرونی و هرگونه خروج از جریان بحث دو نفره از شایع ترین نوع مغالطات بیرونی می باشد.

      بنابراین از ورود هر عنصر بیرونی که می‌تواند در جریان بحث شما اثر منفی بگذارد جلوگیری کنید و فوراً تذکر بدهیم.

      3. شفاف و کوتاه سخن بگویید و شفاف و کوتاه پاسخ بخواهید هرگز اجازه اطاله کلام و خروج از موضوع را ندهید.

      پا فشاری کنید تا در زمین شما و در موضوع شما پاسخ داده شود و به زمین و میدان بازی خصم نروید زیرا در دام مغالطات اسیر می شوید.مثلا: اگر سوالی پرسید بگویید فعلا جواب سوالم را بده بعد ادامه بحث ...و از این امر کوتاه نیایید تا بحث شاخه شاخه نشود.

      با توجه به اینکه اقسام مغالطه بسیار زیاد است با توجه به همین سه موضوع می‌توانید از غالب مغالطات در امان بمانید و مباحث را در جریان درست خود پیش ببرید. و حتی اگر خودتان نیز در دام گروهی افتادید که نیاز به مغالطه دارد می توانید از همین سه روش استفاده کنید.

       

      1. بُرهان، قیاسی‌است که مقدمات آن منحصراً از قضایای یقینی یا یقینیات(محسوسات، تجربیات، اوّلیّات و متواترات) یا از قضایایی که در تحلیل منتهی به یقینیات شود، تألیف شده باشد. بنابراین قیاس برهانی، قیاسی است که هم صورت و هم مادّه آن هر دو در نهایت اتقان است، بنابراین نتیجه‌اش کاملاً قابل اعتماد است و در آن مجال تشکیک نیست. و دونوع دارد :اِنی. و لِمّی.

      برای استفاده از برهان ابتدا شما نیاز به مخاطبی برهان پذیر دارید. در مباحثات خیابانی اکثر مخاطبان در جریان مباحثات برهان پذیر نیستند یعنی به دنبال مطلب حق نیستند، استفاده از برهان قلب سلیم می خواهد و محیط آرام.

      در محیط پر تنش نمی توان از برهان و استدلال استفاده نمود بنابر این بهتر است بعد از کمی بیان جدلی و در دست گرفتن مسیر بحث و مناظره و کلاس کم کم شروع به بیان برهانی کنید زیرا دلها و قلب ها همراه شما شده اند و اینک میتوانید براهین فطری و فلسفی و براهین حقانیت خود را با آرامش بیان کنید.

      استفاده از برهان و روش برهانی در آغاز کلام در مقابل مخاطب کم صبر و کم دانش شما را به ذلت می کشاند.

      مثال مشهور داستان عالمی است که به روستای پدری خود بازگشت،  ملای محلی آن دیار که جای خودش را تنگ میدید برای به ذلت کشاندن آن عالم حقیقی در جمع روستاییان از او پرسید می توانی یک «مار» بنویسی و آن عالم یک کلمه «مار» نوشت. سپس آن ملای محلی نقاشی مار را کشید و بعد از مردم عوام و کم دانش روستا پرسید کدام یک مار است و همه نقاشی مار را تصدیق نمودند، در واقع آن ملای محلی انسان آگاهی بود و میدانست مخاطب او سواد و دانش ندارد پس یک زمین بازی در حد توان و دانش آنها درست کرد و در این میدان عالمی را به ذلت کشاند.

      در اکثر مباحثات ما ناظر بیرونی اسیر مغالطات کلامی می شود و به دنبال برهان نمی گردد پس دقت نظر داشته باشید.

       

      • M.M.HKH
      ۲۳
      آذر
      ۰۱

      بسم الله الرحمن الرحیم

      لینک مطلب

      نکات ضروری برای ورود به به مدارس در ایام فتنه 1401:

      نکات و مطالب ذیل ثمره تجربه نگاری از  ده ها ساعت حضور مبلغینِ کارکُشته در مدارس متوسطه دوره دوم در ایام فتنه ۱۴۰1 می باشد.

      به اذعان اکثر مبلغین ، دانش آموزان در ایام فتنه و اغتشاشات اخیر به شدت حالت تهاجمی و مضطربانه ای پیدا کرده اند، از این رو برگزاری دوره های آموزشی بر مدار آرامش، صبر و اخلاق نیکو ضرورتی اجتناب ناپذیر است.

      1. در صورتی که معمم هستید و میخواهید با لباس روحانیت وارد مدارس بشوید لازم است در ساعات غیر از زنگ های تفریح و صبحگاه که انبوه دانش آموزان در حیات مدرسه هستند ، وارد محیط آموزشی شوید. زیرا دانش آموزان در ساعات تفریح و ساعت صبحگاه پر از هیجان هستند و با دیدن یک روحانی معمم در مدرسه ممکن است شروع به شعار دادن نمایند.

      بنابراین اگردر زمان زنگ تفریح به مدرسه رسیدید صبر کنید تا دانش آموزان به کلاس بروند و بعد وارد مدرسه شوید.

      1. در صورتی که می خواهید در ساعات تفریح در محیط حیاط و یا راه رو قدم بزنید، حتما بعد از حضور در چند کلاس این کار را انجام دهید زیرا بعد از حضور در چند کلاس تعدادی از دانش آموزان با شما احساس راحتی کرده و همین حس مثبت به سایر دانش آموزان منتقل می شود اما در صورت ناآشنایی ممکن است دانش آموزان نسبت به شما نگاهی بدبینانه پیدا کند.
      2. سعی کنید زنگ های تفریح یا زنگ های ورزش دانش آموزان را اشغال نکنید.
      3. اگر تجربه کافی در برگزاری کلاس ندارید هرگز کلاس ها را تجمیع نکنید، برگزاری جلسات در سالن همایش و نمازخانه مدارس را حتماً با حضور مدیر، ناظم یا یکی از معلمانی که دانش آموزان با آنها علقه و رابطه عاطفی دارند پیگیری کنید.
      4. حتماً قبل از ورود به هر کلاس بخواهید مدیر یا یکی از کادر مدرسه شما را به کلاس معرفی کند، بدون معرفی وارد کلاس ها نشوید زیرا برقراری ارتباط با دانش آموزان برای شما سخت خواهد شد.
      5. اگر در کلاس داری مبتدی هستید، حتماً سوال و جواب را به صورت کتبی انجام دهید، از برگزاری سوال و جواب به صورت شفاهی جداً خودداری کنید زیرا اثر گذاری کم شده و هیجانات باعث برهم خوردن جلسات می شود. اگر دانش آموزی سوال شفاهی پرسید او را دعوت کنید که سوال خود را به صورت مکتوب نوشته و به شما تحویل دهد با این روش تعداد زیادی از سوالات اصلاً پرسیده نمی شود.
      6. حتماً با طرح نامه و سیر محتوایی وارد کلاس بشویم ، از ورود بی برنامه به کلاس جداً خودداری کنید.
      7. با دانش آموزان بحث سیاسی نکنید، به اعتراف اکثر مبلغین کارکشته بحث های سیاسی در کلاس های دانش آموزی معمولاً پُرتنش و کم ثمر هستند، با یک سیر محتوایی فرهنگی یا نگاه کلان و تمدنی ، آرمان های ذهنی دانش آموزان را واکاوی کنید، آنها را نسبت به واقعیت های تاریخی و دشمنان فرهنگی و دشمنی های فرهنگی آشنا نمایید. از بحث ها وگفت و شنود های دو جانبه با لیدر های فکری کلاس ها اجتناب کنید و آنها را دعوت کنید بعد از کلاس گفتگو را ادامه دهند(عموما انجام نمیشود). شما باید برای همه کلاس برنامه داشته باشد نه فقط برای دو نفر.
      8. اگر به مدارس دخترانه میروید از دیدن دانش آموزانی که در کلاس شما کشف حجاب کرده اند شوکه نشوید، روش برخورد با این دانش آموزان تغافل است، باید وجود و عدم آنها را در کلاس لحاظ نکنید، با گذشت کمی از کلاسِ مهیج شما آنها حجاب را رعایت می کنند تا وارد بحث بشوند ، به محض مراعات حجاب آنها را مورد خطاب و توجه قرار دهید. با این کار ، کم کم اکثر دانش آموزانِ کشف حجاب کرده برای شرکت در جریان کلاس مراعات خواهند کرد.
      9. از بیان موضوع حجاب در جلسات اول جداً خودداری کنید، حجاب در حال حاضر موضوع مورد اختلاف بین شما و اکثر مخاطبان شماست، بهتر است از همدلی و نقاط اشتراک شروع کنید.   ابتدا محل اختلاف خود و دانش آموزان را نشانه نروید. با آرامش ابتدا یک پل به قلب دانش آموزان ایجاد کنید و سپس از منظر دلسوزی موضوعات مهم را با بیانی دلسورانه و محکم یادآوری کنید. شروع با موضوع حجاب باعث جانبداری دانش آموزان شده و نفوذ کلام شما را کم و کلاستان را کم رونق می کند.
      10. داده های دانش آموزان معمولا سطحی و سوالات آنها معمولاً مشابه است، اکثر دانش آموزانی که حضور فعال در اینستاگرام دارند به شدت مهاجم و عصبی هستند، اگر اصرار بر بحث سیاسی داشتند ، از این کلمه زیاد استفاده کنید: «من با شما بحث سیاسی ندارم، آمدم مطالبی را بیان کنم که معمولاً با شما دانش آموزان کمتر مطرح می شود». سعی کنید بذر امید در دل دانش آموزان بکارید، سعی کنید سیاهی ها را از ذهن آنها بزدایید.
      11. خواهشا اگر توان اداره کلاسی را نداشتید، حتماً کلاس را زودتر تمام کنید، میتوانید از کلماتی مثل این استفاده کنید: «خوب بچه ها برای امروز بسه، من الان خیلی حالم خوب نیست، آروم و بی صدا به حیاط بروید». خواهشاً به اصطلاح «کلاس ها را زخمی نکنید».

      اداره ضعیف و ناقص یک کلاس پل های ارتباطی دیگران را نیز خراب میکند، به لیدرها مدال افتخارِ «خوب حالش رو گرفتیم» می دهد. معمولاً سخت ترین کلاس ها برای مبلغین کلاس هایی هستند که توسط مبلغین قبلی زخمی و خراب شده اند، اگر توان اداره یک کلاس را ندارید بسیار بهتر است که از ادامه آن کلاس انصراف دهید و با آرامش کلاس را تمام کنید و بر اداره نابهنجار کلاس پافشاری نکنید.

      1. در مدارس دخترانه حتماً صدای خود را ضبط کنید، نیاز نیست این مطلب را به کسی بگویید. توجه داشته باشید اولیای دانش آموزان را باید دشمن خود فرض نمایید.

      یکی از مبلغین بسیار متخصص در امر مشاوره و کلاسداری دانش آموزی خاطره ای را نقل می کردند، در دفترمدیریت مدرسه تعدادی از دانش آموزان دختر گرد مدیر و این مبلغ جمع شده بودند و اصرار داشتند که زنگ بعدی نیز مبلغ به کلاس آنها بیاید، در همین حین مادر یکی از دانش آموزان وارد دفتر شده و به ناظم مدرسه می گوید: ببین بچه بسیجی داره با دخترای دانش آموز حال میکنه ، معلومه میخواد کسایی که شعار میدن رو شناسایی کنه و ...

      این واقعیتی از ذهنیت اکثر اولیا نسبت به حضور شما در مدارس است، خاطرات مشابه این مورد ایام اخیر زیاد دیده و شنیده شده است. 

      1. در صورت بروز هر مشکلی بدانید دانش آموزان  و کادر مدرسه کاملا غیر صادقانه نسبت به شما رفتار می کنند، لطفاً صدای جلسات خود را ضبط کنید تا در صورت بروز مشکل بتوانید به آنها استناد کنید.
      2. یک طرحنامه محتوایی داشته باشید تا در صورت بروز هرگونه مشکلی محتوای شما قابل ارائه به ناظران بیرونی باشد.
      3. اگر هیجانات یک کلاس یا مدرسه بالا رفت کنترل خود را از دست ندهید هرگز عصبانی نشوید، نهایتا سکوت و نگاه معنادار داشته باشید. عصبانیت شما در مقابل یک دانش آموز دال بر ضعف در مقابل اوست.
      4. سعی کنید به مدارسی بروید که دانش‌آموزانِ بهتری دارند، امروزه دانش آموزان مذهبی در فشار و مضیقه هستند و معمولاً توسط سایر دانش آموزان مورد زخم زبان قرار میگیرند، تقریباً همه مبلغینی که به مدارس دخترانه رفتند، اعتراف دارند دانش آموزان دختر مذهبی توسط سایر دانش آموزان مورد طعنه قرار دارند، پس بدانید شما می توانید باعث قوت قلب دانش آموزان مذهبی شوید.
      5. اگر جلسات محدودی را با یک مجموعه دارید حتماً مدارس همفکر و مذهبی تر را انتخاب کنید. اگر قرار است فقط یکبار سر یک کلاس بروید، کلاسی را انتخاب کنید که دانش آموزان مذهبی بیشتری دارند تا بتوانید از حلقات نزدیک فکری پشتیبانی کنید.

      ولی اگر برنامه تربیتی دارید و هر کلاس را حداقل سه مرتبه شرکت میکنید ، بهتر است کلاسهایی بروید که افراد همفکر کمتری دارند،

      1. فعالیت تبلیغیِ حداقلیِ شما اثرِ حداقلی خواهد داشت؛ در حالی که اکثر دانش آموزان تقریبا نیمی از ساعات بیداری خود را درگیر فضای مجازی هستند و شما تنها یک ساعت درسی با آنها ارتباط دارید، پس در این یک ساعت سعی کنید بهترین مطلب را با نگاه همدلی و برادری به آنها انتقال دهید تا اگر هدایت نشدند حداقل دشمن هم نشوند.
      2. برای هماهنگی مدارس از بالا هماهنگ کنید، معمولا مدیران مدارس با شما همکاری لازم را نخواهند داشت. البته مدیران دغدغه‌مند و انقلابی نیز هستند که همراه شما باشند اما بهتر است برای هماهنگی حضور در مدارس از آموزش و پرورش نامه حضور داشته باشیم تا در صورت بروز مشکل حامی داشته باشد.
      • M.M.HKH
      ۱۸
      آبان
      ۰۱

      آموزش «طرح‌نامه نویسی»

      در فعالیت های فرهنگی و اجتماعی

      دریافت فایل
      عنوان: آموزش طرح نامه نویسی برای فعالیت های فرهنگی اجتماعی.pdf
      حجم: 666 کیلوبایت

      *************************************************************************************************

      مقدمه:

      قبل از انجام هر فعالیت فرهنگی و اجتماعی، لازم است ابتدا یک نقشه منطقی و عملیاتی طراحی شود. وجود پشتوانه فکری و نظری قوی در هر فعالیت فرهنگی و اجتماعی، ضامن بقا، استحکام و ارتقای آن فعالیت است.

      امروزه یکی از بزرگترین مشکلاتِ کارهای فرهنگی عدم وجود پشتوانه فکریِ منسجم و نظام مند است و عموم این نوع فعالیت ها با رویکردی بشدت عملگرایانه صورت می پذیرد و اصطلاحاً از فرمول «راه بنداز ، جا بنداز» استفاده می کنند.

      البته استفاده از این منطق کاری می تواند در کوتاه مدت ثمرات خوبی به همراه داشته باشد، اما بی توجهی به برنامه و نقشه راه منطقی و نظام‌مند باعث می شود نقاط کور زیادی در جوانب کار بوجود آید و در نهایت این عدم جامعیت موجب کوتاه شدن عمرِ اغلبِ فعالیت های فرهنگی و اجتماعی می شود. حرکت های کلان و عمده فرهنگی معمولا دارای یک پیشتوانه فکری و نقشه راه عملیاتی منسجم می باشند.

      این نوشتار در سدد آموزش طرح نامه نویسی برای اتقان در کارهای فرهنگی و اجتماعی است.

      بخش اول این نوشتار «الگوریتم فکری» را بررسی کرده و سپس به تبیین «گام های اجرایی» پرداخته خواهد شد.

      *************************************************************************************************

      فهرست مطالب

      بخش اول : نگارش «الگوریتم فکری»_ 4

      1. هدف شناسی: 5

      o اهداف کلان : 5

      o اهداف خرد : 6

      o زمان سنجی : 6

      o مانع سنجی: 7

      2. محتوا یابی: 9

      o محتوای مُدَوَّن و مکتوب: 9

      o محتوای غیرمدون: 9

      3. مخاطب شناسی: 10

      o منطق «تور ماهیگیری» : 10

      o مخاطب مستقیم: 11

      o مخاطبان غیر مستقیم: 12

      4. ابزار شناسی: 13

      o نیروی انسانی_ 13

      o منابع مالی_ 13

      o منابع غیر مالی_ 13

      5. نظامِ ارزیابی و آینده پژوهی: 15

      بخش دوم : گام های اجرایی_ 16

      چند نکته:

       

      *************************************************************************************************

      بخش اول : نگارش «الگوریتم فکری»

      منظور از فعالیت فرهنگی چیست؟

      کار فرهنگی یعنی: برای رسیدن به اهدافِ مد نظر ؛ محتوای فرهنگی توسط ابزارهای گوناگون به گروه های مخاطب منتقل شود.

       

      در این بخش سختاری معرفی می شود که با ورود اطلاعات مورد نظر به آن میتوان یک درختواره و نقشه راه برای انجام فعالیت های فرهنگی و اجتماعی را اصطیاد نمود.

      در این الگوریتم ساختاری پنج وجهی با منطق لایه ای حاکم است ، به این معنا که هر عنوان در لایه های مختلف از نزدیک ترین حلقه (مجریان) تا دورترین مخاطبان تعریف و تشریح می گردد.

       

      این الگو شامل پنج ضلع زیر است :

      1. هدف شناسی:  برای پی ریزی هر حرکت اجتماعی و فرهنگی ، باید هدف شناسی و هدف گذاری مناسب مد نظر قرار گیرد.
      1.  محتوا یابی: کشف، رصد و پایش محتوای متناسب با اهداف می باشد.
      1.  مخاطب شناسی: رکنِ اصلی هر کار، مخاطب شناسی و مخاطب پژوهی می باشد. باید در سطوح مختلف، مخاطبان را با توجه به عمق اثرگذاری و وسعت اثرپذیری بررسی و مطالعه نمود و آنها را در دسته های مناسب گروه بندی کرد.
      1.  ابزار شناسی: برای پیشبرد هرگونه فعالیت فرهنگی اجتماعی شناخت و سنجش دقیق ابزارهای موجود و ممکن یکی از اساسی ترین مولفه ها می باشد. معمولا ریز بینی و موشکافی در بر شمردن ابزارهای در دسترس از مغفول مانده ترین موارد در یک فعالیت فرهنگی اجتماعی می باشد.
      1. نظامِ ارزیابی و آینده پژوهی: بعد از چینش چهار رکن قبل باید یک مکانیزم ارزیابی و بازخورد گیری از فعالیت ها نوشته شود، تاکید می شود باید در مرحله آغاز کار این مکانیزم ارزیابی برای کل طرح در نظر گرفته شود. نقطه شروع و نقطه صفر پروژه مشخص شود تا بتوان بعد از گذشت مدتی ارزیابی منطقی از میزان رشد مجموعه انجام شود و بعد از آن با توجه به نوع عملکرد ، آینده پژوهی صورت گیرد و افق های آینده مشخص شود.

      الگوریتم کار فرهنگی

       

      *************************************************************************************************

      توضیح و تفصیل:

      یک فعال فرهنگی میخواهد؛  برای رسیدن به اهدافِ مد نظر ؛ محتوای فرهنگی خود را توسط ابزارهای گوناگون به گروه های مخاطب منتقل کند.

       

      1. هدف شناسی:

      برای پی ریزی هر حرکت اجتماعی و فرهنگی ، باید هدف شناسی و هدف گزاری مناسب مد نظر قرار گیرد.

      • هدف نویسی باید شامل چند محور اساسی باشد: (اهداف کلان ؛ اهداف خرد ؛ مانع سنجی ؛ زمان بندی )
      • o اهداف کلان :
      • ضرورتا دستیابیِ تام و کامل به همه اهدافِ کلان ممکن نخواهد بود لکن باید شدیدا نسبت به انحراف از اهداف کلان حساس بود.
      • اهداف کلان ریل هایی هستند که حتی اگر به انتهای راه نرسیم تا بی نهایت طرح را برنامه ریزی می کنند، پس نسبت به انحراف از ریل های اصلی حساس باشید. 
      • o اهداف خرد :
      • این اهداف شامل تمامی ضرورت سنجی های ذهنی شما برای شکل دادن به یک فعالیت فرهنگی می باشد. از این روی باید ضرورت سنجی و دغدغه سنجی هایی منطقی و مناسب را در نظر بگیرید
      • در نگارش اهداف خُرد باید نسبت به سایر اضلاع الگوریتم نیز دقت داشت، در واقع علت نامگذاری این نوشتار به «الگوریتم فکری» این است که، هیچ یک از جوانب پنجگانه را نمی توان بدون در نظر گرفتن سایر اضلاع نوشت. بنابراین در نگارش اهداف خرد باید یکبار در مرحله مقدماتی اهداف را با توجه به دغدغه های ذهنی نوشت و سپس در مرحله دوم و بعد از نگارش بخش های دیگر -مخاطب شناسی، محتوا یابی و ابزار سنجی- دوباره اهداف خُرد را -با توجه به داده های منسجم شده از میدان فعالیت-بازنویسی نمود.
      • o زمان سنجی :
      • یکی از اصلی ترین فجایع و آفات فعالیت های فرهنگی ، عدم زمان بندی می باشد.
      • هر طرح نامه فرهنگی باید در یکی از 4 قالب زیر زمان بندی، برنامه ریزی شود:
      • یا کوتاه مدت (حدود یک تا 3 سال)
      • یا میان مدت (حدود 3 تا 5 سال)
      • یا بلند مدت (حدود 5 تا 10 سال)
      • یا طرح های کلان و راهبردی ( 10 تا 15 سال به بالا!)
      • عدم توجه به ظرفیت ها و زمانبندی طرح ها معمولا باعث سر خوردگی شدید فعالین فرهنگی می شود. (عمرم را پای فلان کار گذاشتم الان هیچ!)
      • باید هر طرح فرهنگی یک تقویم دقیق داشته باشد. باید آغاز و پایان فعالیتها مشخص باشد تا بتوان با یک نظام ارزیابیِ منطقی مقدار رشد افراد و یا تنزل افراد را در طول طرح پایش نمود.
      • قرار نیست یک طرحنامه ثابت تا پایان دنیا نقشه راه فعالیت فرهنگی ما باشد.
      • مثلا کانون فرهنگی یک مسجد باید اهداف طرح خود را نهایتا در یک زمانبندی 3 ساله تعریف کند و بعد از پایان سه سال اگر توان ادامه کار وجود داشت طرح را از اول باز نویسی کنند و ادامه دهند و اگر نتوانستند با پیروزی پایان این نقشه و عملیات فرهنگی را اعلام کنند. (نه اینکه آنقدر بی برنامه پیش بروند تا فرسایش زمانی کار شان را به شکست و پایان بکشاند.)

      اکثر ظرفیت های یک کانون در مدت سه سال استفاده می شوند، اگر نقشه عملیات مناسب باشد در طول سه سال ظرفیت های جدیدی ایجاد خواهد شد، که البته بکار گیری آنها نیاز به برنامه ریزی دوباره دارد و گاهی نیز ظرفیت های جدید بدست نمی آید و با پایان طول مدتِ طرح نامه باید با یک اختتامیه دقیق طومار آن فعالیت را به طور مناسب و هدفمند پیچید تا سایه ی یک پایانِ پُر تلاطم (و یاس مجریان طرح)، کل خدمت را تحت الشعاع قرار ندهد.

      کثیری از نیروهای جوانِ اجرایی در طول فعالیت متاهل یا شاغل می شوند ، گاهی طلبه یا دانشجو میشوند ، برخی از بانیان از طرح فاصله میگیرند و از همه مهم تر گروه های هدف و مخاطبان تخصصی رشد می کنند و از دایره مخاطبان طرح خارج میشوند ، قرار نیست فعالیت فرهنگی ما تا آخر عمر با یک الگو اداره شود گاهی لازم است تعدیل شود و گاهی نیز می تواند گسترش یابد ، در هر صورت باید ابتدا و انتهای هر نقشه عملیات فرهنگی مشخص باشد تا بتوان آن فعالیت را درست ارزیابی کرد.

      •  
      • o مانع سنجی:
      • آخرین رکنِ بخش هدف شناسی ، مانع سنجی است.
      • مانع سنجی در واقع حالت منفی شده ی اهداف خُرد است. به این معنا که برای رسیدن به اهداف کلان نیاز است از برخی موانع عبور کنید.
      • در نگارش مسائلی که ممکن است مانع تحقق اهدافتان شود ، شدیدا دست و دل باز باشید تا جایی که حتی از نوشتن کیفیت هوا در فصول سال و کم شدن جوهر خودکار تان هم چشم پوشی نکنید. - ! -

      بنا بر این شما می خواهید؛ در راه رسیدن به اهداف کلان خود، برخی از اهداف خُرد را در یک دوره زمانی مشخص با در نظر گرفتن برخی موانع به منصه ظهور برسانید.

       

      *************************************************************************************************

      2. محتوا یابی:

      یکی از  اساسی ترین ارکان هر فعالیت کشف، رصد و پایش محتوای متناسب با اهداف می باشد.

      • برای رسیدن به اهداف معین شده در قسمت قبل لازم است محتوایی متناسب را جستجو کنیم تا
      • اولا سطح معرفتی کار افزایش یابد
      • درثانی مهارت افراد و پروژه را برای رسیدن به اهداف افزایش دهد.
      • البته نیاز نیست از همان اول کار و زمان نگارش الگوی فکری در همه شاخه های زیر، اطلاعاتی جامع و کامل را جستجو و تدوین کنیم ، گاهی یک جزوه کاربردی می تواند اکثر نیازهای محتوایی یک فعالیت محدود فرهنگی را پشتیبانی کند.
      • در گام اول باید محتوای فکری و سطح معرفتی پروژه را افزایش داد و سپس در خلال اجرای طرح می توان بصورت جزیی و موردی به گنجینه های محتوایی زیر رجوع کرد و اطاعات مورد نیاز را جستجو نمود.
      • محتوای فکری را می توان در دو گروهِ تقسیم بندی نمود:
      • o محتوای مُدَوَّن و مکتوب:
      • دینی و معرفتی:
      • قرآن
      • روایات
      • کتب و سخنرانی اندیشمندان و دین شناسان (حضرت امام و آقا)
      • غیر دینی و مهارتی:
      • تجربیات مکتوب سایرین
      • علم روانشناسی
      • علوم تربیتی
      • علوم سیاسی
      • تربیت بدنی
      • و ...
      • o محتوای غیرمدون:
      • تجربه پژوهی از افراد با سابقه و کارهای انجام شده آنها
          •  
        • چرخ را از اول اختراع نکنید!
        • تجربه پژوهی و مطالعه سایر فعالیت های انجام شده یکی از مهمترین و موثرترین عوامل پیشرفت فعالیت شما خواهد بود با الگوگیری از فعالیتهای دیگران می توانید تا حد زیادی با چالشهای موجود در کار و راهکار های رفع آنها آشنا شوید.
        • ممکن است شما به لحاظ دانش و مهارت از مجموعه های همتراز خود قدرتمند تر باشید لکن کسب تجربیات میدانی امری ضروری و اجتناب ناپذیر است. گاهی جلسه ای یک ساعته با یک فعال فرهنگی با سابقه می تواند دروازه های جدید و افق های تازه ای را برای کارهای شما بگشاید.
        • غرور و تکبر یکی است اصلی ترین چالش های کار فرهنگی در جامعه ما می باشد  
      • نظر سنجی و بررسی و تحلیل میدانی

      *************************************************************************************************

      3. مخاطب شناسی:

      یکی از اصلی ترین ارکان کار فرهنگی، مخاطب شناسی و مخاطب پژوهی می باشد که باید در سطوح مختلف و با توجه به عمق اثرگذاری و وسعت اثرپذیری مورد ارزیابی قرار گیرند و در دسته های مناسب گروه بندی شوند.

      در ادبیات لجستیکی گاهی از منطق «تور ماهیگیری» استفاده می شود، یعنی بدلیل مجاورت و همگرایی بالای افراد در حلقه های اولیه، میزان اثر پذیری آنها از یکدیگر و اثر گذاری آنها بر لایه های پایین تر بسیار زیاد است و هر چه از حلقه های اولیه مخاطب دور تر برویم، میزان فشار و درگیری آنها با فعالیت های ما کم تر میشود، تا آخرین حلقه ها که گاها کمترین وابستگی و اثر پذیری را تجربه می کنند.

      بنابراین حلقه های اولیه مخاطبان باید عمیق‌ترین، وسیع‌ترین و بیشترین تأثیر فکری را از فعالیت‌های فرهنگی دریافت کنند. پس می بایست متصدیان امور توان کاری خود را با این منطق توزیع کنند.

       

      منطق تور ماهیگیری

      به عنوان مثال، اگر 80 درصد از انرژی و توان گروه صرف برنامه ریزی و آموزش حلقه های پایین و آخر مخاطب شود، در مقایسه با زمانی که 40 درصد انرژی صرف آموزش حلقه های بالا می شود، نتایج بسیار ضعیف تر خواهد بود.

       

      با منطق لایه ای باید مخاطبان دسته بندی بشوند و مناسب با نیازها و البته میزان وابستگی آنها به مجموعه برنامه مناسب برای آنها تدارک دیده شود.

      • یکی از نکات مهم و مغفول مانده در کارهای فرهنگی و اجتماعی، برنامه ریزی برای رشد خودِ مجریان و متصدیان امور است.

      غالباً مجریان و متصدیان خود را در دایره مخاطبان قرار نمیدهند و برای رشد و ارتقای خود برنامه ریزی نمی کنند، حال آنکه با توجه به همگرایی و همدلی و دغدغه مندی بالا در این لایه مخاطب؛ باید ابتدا برای رشد همین افراد برنامه ریزی انجام شود.

      در ادبیاتِ دینی نیز به این مهم اشاره شده است، آنجا که خداوند متعال به پیامبر خود می فرماید:« إِنَّکَ لَا تَهْدِی مَنْ أَحْبَبْتَ وَلَکِنَّ اللَّهَ یَهْدِی مَنْ یَشَاءُ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ». اگر خودِ فعالان فرهنگی در فرایند کاری به دنبال رشد و ارتقا نباشند و نتوانند در این مسیر در جنبه های مختلف فردی و اجتماعی خودسازی انجام دهند بزرگترین و بالاترین سرمایه سوزی را انجام داده اند.

      • انقلاب اسلامی امروز به «سرداران فرهنگی» نیاز دارد نه «کوتوله های فرهنگی».
      •  جز با برنامه ریزی دقیق و هدفمند شخصیتِ سردار و ژنرال فرهنگی شکل نخواهد گرفت.  این بسترهای خُردِ فرهنگی بهترین سنگر برای شکل گیری شخصیتِ دینی و مدیریتی در فعالان فرهنگی است و اگر افراد از این بسترهای مناسب برای رشد و ارتقاء معرفتی و مهارتی خود استفاده نکنند، حقا خسران عظیم کرده اند.
      • بنابراین اولین حلقه مخاطب در هر طرح و عملیات فرهنگی خود فعالان فرهنگی هستند.
      • برای دانش افزایی ، مهارت افزایی و به روز شدن اندیشه تیم خود برنامه ریزی کنید در کار های فرهنگی علاوه بر ابزار ، به افراد ماهرت نیز نیاز است.
      • سپس با منطق «تور ماهیگیری» و در نظر گرفتن همگرایی و شباهت های مخاطبان آنها را گروه بندی می کنیم.
      • معمولاً می توان مخاطب را در دو گروهِ مخاطبان مستقیم و مخاطبان غیر مستقیم تقسیم بندی کرد.
      • مثلاً در کانون فرهنگی مسجد:
      • o مخاطب مستقیم:
      • حلقه اول : فعالان و متصدیان مجموعه
      • ( مثلا: برنامه نماز اول وقت ؛ آموزش گزارش و تجربه نویسی ؛ درس اخلاق ؛ سیر مطالعاتی تخصصی و ... )
        •  
      • حلقه دوم: اصلی مخاطب
      • ( گروه اصلی مخاطب دانش آموزان هستند؛ با توجه به دو بُعد روح و جسم ، باید برنامه ریزی همه جانبه  صورت پذیرد، مثلا: فعالیتهای ورزشی ، معنوی ، مهارتی و...)
          •  
      • ابتدایی
      • راهنمایی
      • دبیرستان
      • o مخاطبان غیر مستقیم:
      • (معمولا از تولیدات حلقه دوم استفاده میکنند ، به عنوان مثال اهل مسجد از نمایشگاه دفاع مقدس که حلقه دوم اجرا کرده اند بازدید می کنند و از مکبر و موذن نوجوان استفاده می کنند. خانواده ها از ثمرات آموزش احترام به والدین بهره می گیرند. اهل محل از سیاه پوشی در ایام شهادت یا ایستگاه صلواتی بهره می برند.)
        •  
      • حلقه سوم : نمازگزاران مسجد و اهل مسجد
      • حلقه چهارم: خانواده ها
      • حلقه پنجم: اهل محل

      *************************************************************************************************

      4. ابزار شناسی:

      یکی از اساسی ترین مولفه ها برای پیشبرد هرگونه فعالیت فرهنگی اجتماعی شناخت و سنجش دقیق ابزارهای موجود و ممکن می باشد.

      • ظرفیت سنجی دقیق و نگاهی جامع به امکانات در دسترس یکی از اصلی ترین مولفه های قوت برای یک مجموعه ی فرهنگی است که متاسفانه معمولا بسیار ساده از کنر ظرفیت های موجود و ممکن عبور می گردد.
      •  اگر مجموعه ای نتواند دارایی‌های خود را به درستی تبیین و شناسایی کند قطعا نمی‌تواند کارآمدی خود را به بالاترین سطح ممکن برساند.
      • در اکثر موارد برای پیشبرد اهداف فرهنگی نیاز به بودجه سرشار نیست بلکه نیاز به دقت بسیار در امکانات موجود و کشف و شناسایی استعداد های ممکن است.
      •  غالبا مجموعه‌های فرهنگی در تلاشند ناکارآمدی خود را با جذب بودجه‌های دولتی پوشش دهند در حالی که اگر ابزارهای موجود در اطراف خود را دقیق تر واکاوی و بررسی نمایند خواهند دید این امکانات برای پیشبرد اهداف و حتی تکامل طرح های آنها کافیست.
      • ابزار شناسی به چه معناست؟ هر شئی که بتواند در راه رسیدن به اهداف فرهنگی به ما کمک کند در زمره ابزارهای فرهنگی ما قرار خواهد گفت.
      • این ابزارها در چند شاخه دسته بندی می شود:
        • o نیروی انسانی
            • بالفعل ( چه مقدار و در چه زمینه هایی قابل استفاده هستند ؟ )
            • بالقوه  (چه راه کاری برای به فعلیت رساند آنها وجود دارد؟ )
        • o منابع مالی
            • بالفعل ( چه مقدار قابل استفاده هستند؟ )
            • بالقوه  ( چه راه کاری برای به فعلیت رساند آنها وجود دارد؟ )
              • توجه به نکاتی از قبیل : برآورد کلی از هزینه ها + تنظیم سند مالی + جدول هزینه کرد + راهکارهای تامین بودجه  و... در این مرحله صورت می گیرد
              • وجود انضباط مالی یکی از ضرورت های کار فرهنگی می باشد از آنجا که معمولاً محدودیت منابع مالی در همه پروژه های فرهنگی وجود دارد، تقسیم و توزیع مناسب سرمایه مالی امری اجتناب ناپذیر است و همچنین حسابرسی دقیق باعث صرفه جویی و حفظ منابع محدود کارهای فرهنگی می شود.
              • توصیه می شود در حسابرسی امورمالی مستبدانه عمل کنید و به هیچ عنوان زیر مجموعه خود را عادت به بی انضباطی مالی ندهید، هزینه ها را بر اساس برنامه یکی از ضرورت‌های دوام یک فعالیت فرهنگی است   .
              • سعی کنید برای جذب بودجه و منابع پایدار برنامه ریزی کنید ، یکی از مهمترین نیازهای هر مجموعه داشتن یک گزارش کار منسجم برای ارائه به ارگان های فرهنگی و جذب سرمایه از خیرین میباشد بنابراین گزارش نویسی و مستندسازی را جدی بگیرید  
              • شفافیت مالی یکی از ضرورتهای انجام پروژه های فرهنگی و اجتماعی است بسیار دیده شده فعالان فرهنگی متهم به بی انضباطی مالی و حیف و میل سرمایه ها شده اند برای اجتناب از این دام اقتصادی بهتر است تا آنجا که می توانید شفاف عمل کنید  

      ( اعم از بالفعل و بالقوه و هر آن چیز که قابل نوشتن باشد حتی خودکار در دست شما )

            • امکانات محیطی
            • امکانات و تجهیزات الکترونیکی
            • امکانات ورزشی
            • امکانات و توانمندی های دیجیتال و فجازی
            • و ...

      ریز بینی و موشکافی در بر شمردن ابزارهای در دسترس یکی از اساسی ترین وظایف شما به عنوان فعال فرهنگی است.

      به عنوان مثال امکانات محیطیِ بالفعل برای کانون فرهنگی یک مسجد:

      • امکانات محیطی:

      صحن مسجد ، کلاس و پارتیشن هایی که در اختیار دارید، فضای ورزشی، سرویس بهداشتی، کفشداری آشپزخانه، انبار، حتی راهرو، تعداد و محل قرارگیری تابلوهای اعلانات و ... و هر فضایی که توانایی بهره مندی و به‌کارگیری آن را دارید ا می بایست لیست کنید؛ بعد از موشکافی دقیق این امکانات خواهید دید مثلا محیطِ کفشداری مسجد فضای مناسبی برای انتقال پیامِ نظم به مخاطبان است. آیا سجاده هایی که همواره در جلوی چشم مخاطبان است نمی تواند یک ظرفیت تبلیغی باشند؟ آیا نمی توان از محیط سرویس بهداشتی و وضو خانه برای انتقال یک مفهوم فرهنگی استفاده کرد؟ :)

      • امکانات و تجهیزات الکترونیکی:

      نوع و توان برق مسجد؛ نوع و توان سیستم صوت ، توان و محل قرارگیری باند ها، کیفیت نورپردازی و امکانات ارتقاء آن و ...

      *************************************************************************************************

      5. نظامِ ارزیابی و آینده پژوهی:

      بعد از چینش چهار  رکن قبل باید یک مکانیزم ارزیابی و بازخورد گیری از فعالیت ها نوشته شود

      •  موکدا توصیه می شود در مرحله آغاز کار مکانیزم ارزیابی برای کل طرح در نظر گرفته شود.
      • نقطه شروع و نقطه صفر پروژه مشخص شود تا بتوان بعد از گذشت مدتی ارزیابیِ منطقی از میزان رشد مجموعه و رصد و پایش فعالیت های انجام شده انجام داد و بعد از آن با توجه به نوع عملکرد ، آینده پژوهی و افق های آینده را مشخص نمود.
      • نظام ارزیابی را نیز مانند سایر بخشهای طرح نامه باید به منطق لایه ای به رشته تحریر در آورده. به این معنا که هر کار گروه و هر مجموعه باید برای خود و زیر مجموعه خود یک فایل ارزیابی تدوین کند و نیز به همین منوال مجموعه های بالادستی نیز بر کارها نظارت کنند.
      • جلساتِ هم اندیشی و ارزیابی باید به طور مستمر برگزار شود، در لایه های پایین که ارتباطات تنگاتنگ و روزمره است این جلسات می تواند کوتاه تر ولی دائمی باشد. اما در بالا دست می بایست به طور مشخص در بازه های زمانی از پیش تعیین شده مثلاً هر دو هفته یکبار یا ماهی یکبار جلساتی با موضوعِ ارزیابی و پیگیری ماموریت ها برگزار گردد و پیشرفت پروژه دائما بررسی شود تا از بروز انحرافات جلوگیری شده نقاط قوت شناسایی و نقاط ضعف ترمیم گردد.
      • همچنین می بایست این نظام ارزیابی برای خود مخاطبان نیز روشن و در دسترس باشد، به این معنا که مثلاً در طول پروژه مخاطبان درجه دوم، سوم، چهارم و... مثلاً توسط فرم های نظرسنجی مورد نظرخواهی قرار گیرند تا سازه های ذهنی آنها به مجریان منتقل شده و از طرفی دغدغه ها، ایده ها و راهکارهای آنها نیز شنیده شود.
      • یک ساختار ارزیاب و عیب جو میتواند همچون مشعلی فروزان در دل تاریکی شب راهنمای فعالیت فرهنگی و اجتماعی شما باشد؛ گاها نفس انسانی بعد از مشاهده پیروزیهایی مقطعی به خود غره شده و توان نقدِ منصفانه خود را تا حدودی از دست میدهد تا جایی که دیگر وجود نواقص یا طرح های مترقی تر را قبول نمیکند، به همین دلیل اگر ساختاری منطقی برای شناسایی عیوب کار توسط خود متولیان ایجاد شود، در پذیرش مشکلات و رفع و آینده سازی مجموعه بسیار اثرگذار خواهد بود.

       

      *************************************************************************************************

      بخش دوم : گام های اجرایی

      بعد از ترسیم نقشه فکری فعالیت فرهنگی و اجتماعی خود اکنون به مرحله اجرا رسید اید.

      گام اول: پیدا کردن افراد همفکر و همسو و تشکیل گروه.

      قدم دوم: تقسیم کار و ایجاد کارگروه های اجرایی و فکری و تولید قطعات کوچک (پروژه های کوچک) برای پازل فرهنگی.

      • باید افراد با توجه به خصوصیات برتر شخصیتی گروهبند شوند، مثلا افرادی که در زمینه کارهای اجرایی توانایی بیشتری دارند کارگروه های اجرایی را بر عهده گرفته و کسانی که توانایی فکری بیشتری دارند در کارگروه های محتوایی قرار گیرند.
      • در صورتی که فعالیت شما یک فعالیت گسترده فرهنگی میباشد نیاز است کارگروه‌های متعدد و تقسیم کار بصورت جزئی صورت گیرد؛ اما اگر یک فعالیت فرهنگی محدود مثل یک هیئت خانوادگی را مد نظر دارید می توانید در سه شاخه کلی فعالیت ها را تقسیم بندی کنید:
        • کارگروه اجرایی و فعالیت های سخت افزاری
        • کارگروه فکری، محتوایی و نرم افزاری ( رسانه و فرهنگی و ...)
        • گار گروه ارزیابی و آینده پژوهی
      • ممکن است همه این فعالیت ها یا بخشی از آنها توسط یک فرد انجام پذیرد، با این حال تقسیم کار و گروه بندی حتی اگر متولی امور ک فرد باشد امری ضروری است و عدم تقسیم بندی حیطه های کاری موجب تفویت امور میشود و اصطلاحا کار های بهم میریزد.
      • برای تولید قطعات کوچک (برنامه های کوچک) باید ابتدا اهداف خود را لیست کرده، سپس ابزارهای فرهنگی را در نظر میگیریم و بعد شروع میکنیم برای هر گروه از مخاطب توسط ابزارهای موجود خُرده پروژه هایی را تعریف می کنیم.
      • مثال اول؛اگر برای دانش آموزان دختر مقطع ابتدایی در یک کانون فرهنگی برنامه ریزی می کنیم، یکی از اهداف خُرد ما می تواند «سرگرم کردن کودکان» باشد و یکی دیگر از اهداف خرد «آموزش مهارت های زندگی» و هدف دیگر می تواند «آموزش حجاب» باشد و «تعلیم معارف و مفاهیم اسلامی» هدف دیگر ما است. پس میتوان کلاس نقاشی را به گونه ای برنامه ریزی کنیم که در طول ۱۲ جلسه با ۱۲ الگوی اسلامی ، مفاهیم اسلامی تعلیم داده شود و همچنین می توان برای مهارت های زندگی مداد رنگی ها و سایر ابزار های نقاشی را به طور اشتراکی در اختیار دانش آموزان قرار داد و همچنین می توان در اثنای آموزش نقاشی توضیحاتی را در مورد محتوای نقاشی ها ارائه داد و همچنین میتوان در بین مخاطبان افراد مستعد تر را برای حلقه های بالاتر استعداد یابی نمود. کل محتوای مورد نیاز را می توان از کتب رنگ آمیزی اسلامی که به وفور در بازار موجود است تهیه نمود و از همه مهم تر معلم نقاشی (مجری پروژه) باید قبل از ورود به کلاس در مورد محتوای معارفیِ نقاشی ها مطالعه کند که باعث ارتقای خود او میشود پس با یک خُرده پروژه ی کلاس نقاشی می توان چندین هدف فرهنگی را برای ارتقای مخاطبان در نظر گرفت.  
      • مثال ساده دوم ؛ در یک هیئت فرهنگی مذهبی برای توزیع غذا می توان بسته های کوچک نمک را همراه با یک روایت از امیرالمومنین که توصیه به خوردن نمک در اول و آخر غذا می کنند بین افراد توزیع نمود ، یعنی از ظرفیت اطعام هییت می توان برای رسیدن به چند هدف فرهنگی استفاده نمود.
      • توصیه می شود پروژه های فرهنگی را بصورت همپوشان برای حصول چند هدف برنامه ریزی کنید.

      گام سوم : تقویم و زمانبندی امور محول شده به افراد.

      • وجود یک تقویم و زمان بندی مناسب برای انجام امور باعث می شود فعالیت به طور منظم پیش برود مثلاً اگر کسی مسئول پیگیری سیستم صوت یا جمع آوری محتوایی خاص می باشد و یک هفته به او زمان داده شده است، باید در زمان مقرر گزارش عملکرد خود را ارائه دهند در صورت عدم موفقیت علت گزارش داده شده و با همکاری دیگران دلایل عدم موفقیت در آن کار گروه بررسی و رفع میشود.

      گام چهارم : اجرای پلکانی وظایف.

      گام پنجم : پیگیری مستمر توسط تیم ارزیاب.

      • هدف کارگروه ارزیابی مچ گیری نیست بلکه تسهیلگری امور است، یعنی اگر یکی از کارگروه ها در انجام وظایف خود نتوانست به نتایج مطلوب دست یابد تیم ارزیاب باید شرایط را به گونه‌ای فراهم کند تا آن وظایف محول شده در بازه زمانی مشخص به نقاط مدنظر در تقویم برسد.

       

       

       

      چند نکته:

      • نیاز نیست کارگروه های فکری در همان ابتدای مسیر تمام محتوای فکری را به طور منظم و منسجم فراهم آورند بلکه می توانند با همان منطقه الگوریتم فکری با تقسیم بندی: انواع مخاطب ، انواع هدف و انواع ابزار محتوای خود را دسته بندی کنند.
      • کارگروه فکری قرار است : با توجه به انواع مخاطبان، محتوایی را تولید کند که در یک جدول زمانی توسط ابزارهای مختلف ارائه شود.
      • نوشتن گزارش کار را به آخر پروژه موکول نکنید، گزارش کار مناسب باعث افزایش بُرد کار شما میشود و به فعالیت شما رونق می‌دهد. گزارش نویسی و مستند سازی را جدی بگیرید و از همان مراحل اولیه شروع کنید. 
      • به دلیل نوع مواجهه واحد ارزیابی با فعالیت های سایر کارگروه ها می توان وظیفه مستندسازی و تهیه گزارش را از همان ابتدا به این کارگروه محول نمود.

       

       

      آدرس اینترنتی مطالب: 

      https://ahsanolkalam.blog.ir/post/How%20to%20do%20cultural%20activities

       

      • M.M.HKH
      ۲۶
      اسفند
      ۰۰

      * کودکان ما انچه ما هستیم و انجام می دهیم می شوند ، نه انچه دوست داریم

      = همانگونه که اهل خانه برای ایام عید نوروز تکاپو می کنند ... برای نیمه شعبان هم عید بودن را در عمل نشان دهند ... هزینه کنند و برنامه داشته باشند... تربیت دینی باید در عمل باشد نه در کلام.

       

      + پدر خانه : رفتن به مسجد و مراسمات مذهبی و تشرف به مشاهد مشرفه و تشرف محضر علما و بزرگان وسادات و برنامه ریزی از قبل.
      + پدر خانه : در روز عید نیمه شعبان شیرینی بگیرد و بیرون رفتن از خانه به همراه اهل و عیال

      + پدر خانه : عیدی دادن به فرزندان ( ترجیحا نمادهای دینی همراه عیدی تهیه شود مثل مهر یا تسبیح البته همراه با وجه نقد)

      + تهیه هدیه برای مادر خانه و تشکر از او برای اهتمام به امر تربیت معنوی در مقابل دیدگان فرزندان.

      + مادر خانه : غذای خوبِ مخصوص میهمانی برای اهل خانه و تنظیم منزل و لباس نو و زیبا برای خودش و اهل خانه بپوشد.

      + مادر خانه : آزین بندی خانه ولو با یک پرچم ساده( بر افراشتن بیرق حب اهل بیت علیهم السلام در خانه برای اهل خانه)

       

      = به گونه ای رفتار شود که بین این روز و سایر روزها در دیدگان اهل خانه تفاوت احساس شود همانگونه که در روز سال تحویل این اشتیاق در اهل خانه موجود است.

       

      = مربی کسی است که متربی خود را در مسیر رشد و کمال همراهی می کند نه اینکه به او فرمان دهد بلکه پا به پای او همراهش هست ... اکثر والدین بجای مربی بودن پلیس هستند و دستور می دهند و همراهی نمی کنند و یکی از مصادیق همراهی کردن در امور دینی هزینه کردن از زمان و امکانات شخصی برای تعالی فرزندان است.

      ===========================================

       همانگونه که برای غذا و پوشاک جسمی کودکان خود را به زحمت می اندازیم باید برای رشد معنوی و فکری فرزندان نیز تلاش کنیم و اهمیت قایل باشیم


      یاعلی

      • M.M.HKH
      ۲۳
      دی
      ۰۰

       

      مطلب حاضر فیش کامل برای برگزاری یک جلسه صیغه عقد موقت می باشد که بطور کامل ماوقع یک مراسم در آن شرح داده شده:

      قال رسول الله صلى الله علیه و آله :

      النِّکاحُ سُنَّتِی ، فَمَن رَغِبَ عَن سُنَّتی فَلَیسَ مِنّی .

      پیامبر خدا صلى الله علیه و آلهازدواج سنّت من است ؛ پس هر که از سنّت من روى گرداند از من نیست .

      أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ

      بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ  

      1. قـالَ روسول الله صلی الله علیه و آله:

      یُفْتَحُ اَبْوابُ السَّماءِ بِالرَّحْمَةِ فى اَرْبَعِ مَواضِعَ:

      عِنْدَ نُزُولِ الْمَطَرِ،

      وَ عِنْدَ نَظَرِ الْوَلَدِ فى وَجْهِ الْوالِدَیْنِ،

       وَ عِنْدَ فَتْحِ بابِ الْکَعْـبَةِ،

       وَ عِـنْدَ النِّـکاحِ. 

      پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: درب هاى رحمت آسمانى خداوند در چهار وقت گشوده مى شود:

      ۱ـ موقع بارش باران.

      ۲ـ زمانى که فرزند به چهره پدر و مادرش مى نگرد.

      3ـ هنگام گشوده شدن در کعبه.

      ۴ـ هنگام برپایى مراسم عقد و عروسى.

      • ان شا الله خداوند عالم درب های رحمت و عنایت ویژه خودش رو پیشاپیش این ازدواج فرخنده و مبارک برای این زوج خوشبخت و خانواده هایشان بگشاید:
      • یک صلوات دیگر هم عنایت بفرمایید.
      1. ان شا لله خطبه عقد و ازدواج مدت دار را جاری خواهم کرد:
      2. مدت زمان این عقد رو بفرمایید: .....
      3. مهریه تعیین شده برای این مدت رو بفرمایید: .....
      4. پدر عروس خانم اجازه می فرمایید؟
      5. پدر آقا داماد شما هم ان شا الله رضایت دارید:

       

      1. خوب ... بنده از زوجین هم کسب وکالت می کنم و ان شا الله خطبه رو جاری خواهم کرد:
      2. اسم عروس خانم و نام پدر شون رو بفرمایید:
      3. اسم آقا داماد و نام پدرشون رو هم بفرمایید:

       

      1. برای خوشبختی این دو زوج که ان شا الله شیعه راستین امیرالمومنین و حضرت زهرا هستند صلوات دیگری هم عنایت بفرمایید:

       

      1.   بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ؛ 

      ان شا الله به مبارکی و میمنت...

       دوشیزه مکرمه .......... فرزند ...... آیا به بنده وکالت می دهید شما را با مهریه معلوم و مدت معلومه به عقد و نکاح موقت جناب آقای ........ فرزند ...... در بیاورم؟

      1. بار دوم و سوم : ...

       

      1. بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ؛  ان شا الله به مبارکی و میمنت...

      برادر عزیز جناب آقای .......... فرزند ...... آیا به بنده وکالت می دهید با مهریه معلوم و مدت معلومه عقد و نکاح موقت شما و دوشیزه ........ فرزند ...... را منعقد کنم؟

       

      1. ان شا الله خداوند متعال زندگی شما رو سراسر سرور و شادی و خوشبختی در تحت عنایات امام زمان ارواحنا له الفداء قرار بدهد:
      • زَوَّجتُ و مَتَعتُ

             مُوکِّلَتی ............

             مُوَکِّلی .............

             فِی المُدَّةِ المَعلُومَة

            عَلَی المَهر المَعلُوم.

       

      • قَبِلتُ التَّزویجَ لِمُوَکِّلی

       

      1. چند دعا برای خوشبختی و عاقبت بخیری

       

      1. نکات :
        • در خواندن صیغه باید نیت انشا بشود.

                             یعنی واقعا عقدکردن اراده بشود(همانطور که موقع خرید واقعا اراده خرید

                             می شود به گونه ای که حس مالکیت پیدا میشود.)

        • اگر قبل از اتمام زمان عقد موقت بخواهند عقد دائم کنند باید داماد مابقی مدت عقد موقت را ببخشد تا عقد دائم مشکل دار نشود.
        • باید مهریه مشخص شود و مالیت داشته باشد.
        • بهتر است انتهای زمان مشخص گردد؛ مثلا به مدت سه ماه یعنی مثلا تا 21 آبان ماه.
        • صیغه ای که در دفترخانه ثبت نشود اعتبار قانونی ندارد گرچه اعتبار شرعی دارد و زوجین محرم می شوند.
        • اگر عاقد نسبت به زوجین و خانواده هایشان شناخت ندارد و از مسائل و نکات قانونیِ اجرای صیغه عقدِ غیر رسمی اطلاع ندارد، خواندن صیغه عقد موقت را توصیه نمی کنیم.
      • M.M.HKH
      ۰۹
      مهر
      ۰۰

      بسم الله الرحمن الرحیم

       

      داستان : درخواست عرب بیابان‌نشین از امام حسین(ع) برای پرداخت دیه (اَلمَعرُوف بِقَدرِ الْمَعرِفَه)

      1. روزی عربی بیابان نشین به حضور حضرت اباعبدالله الحسین(ع) رسید و عرض کرد:

      «ای فرزند رسول خدا! من باید یک دیه کامل بپردازم و از پرداخت آن درمانده‌ام. پیش خود گفتم از بخشنده ترین مردم درخواست کمک کنم و کریم‌تر از اهل بیت رسول خدا(ص) نیافتم»؛ لذا اکنون به نزد شما آمده‌ام.

      1. امام حسین(ع) به او فرمود:

      «ای برادر عرب، از تو سه سوال می‌پرسم. اگر یکی را پاسخ گفتی یک سوم از دیه را به تو می‌بخشم، اگر دو سوال را جواب دادی دو سوم و اگر همه را پاسخ دادی تمام دیه را به تو می‌بخشم».

       

      1. مرد عرب گفت:« ای فرزند رسول خدا، آیا کسی مثل شما از کسی مثل من می‌پرسد؛ در حالی که شما خود اهل علم و شرف هستید؟!»

       

      1. امام(ع) فرمود:« آری! از جدم رسول خدا(ص) شنیدم که می‌فرمود: «اَلمَعرُوف بِقَدرِ الْمَعرِفَه» نیکی و احسان به اندازه معرفت است» و به نقل دیگر آن حضرت فرمود: «یا اَعرابی نَحنُ قَومٌ لانُعطیِ المَعرُوفُ اِلّا عَلی قَدرِ المَعرِفَه»[1] ای اعرابی! ما خاندانی هستیم که بخشش نمی‌کنیم مگر به اندازه معرفت اشخاص.
      2. اعرابی گفت:«هر چه می‌خواهید بپرسید؛ اگر دانستم، پاسخ خواهم داد و اگر ندانستم، از شما فرا خواهم گرفت و در همه‌ی احوال، نیرو و توان از جانب خداوند بزرگ است»

       

      • امام(ع) پرسید: «کدام یک از اعمال، بالاتر و برتر است؟»
      • اعرابی گفت:«ایمان به خدا»
      1. یک «باور قلبی» است.
      2. باوری که به زندگی انسان «جهت» می‌دهد و در «چگونه زیستن» او نقشی مهمّ دارد و محور ارزش‌گذاری برای اندیشه‌ها و عملکردهای مردم است.
      3. پس گام اولِ ورود به مسیر بندگی و مسلمانی، «ایمان» است و کسی که این باور مقدّس را داشته باشد، «مؤمن» نامیده می‌شود.
      4. ایمان متعلقاتی دارد. خدا ، قیامت ، نبوت ، امامت و...

       

      • حضرت فرمود:«چه راهی برای نجات از هلاکت وجود دارد؟»
        • اعرابی پاسخ گفت:«اعتماد به خدا.»

       

      1. بالاترین مرتبه توکل این است که انسان همه امور خود را به خدا واگذار کند و در برابر خدا اراده‌ای برای خود قائل نباشد و چیزی را بپسندد که خدا برای او رقم می‌زند. درجه توکل هر فردی به درجه ایمان و توحیدباوری او بستگی دارد.

       

      1. به گفته علمای اخلاق، در دین اسلام، توکل با کار و تلاش و توحید افعالی منافاتی ندارد؛ زیرا اسباب و علل ظاهری، تأثیر مستقل ندارند و تأثیر آنها بسته به مشیت الهی و در طول قدرت خدا است. برای توکل آثاری همچون کفایت رزق، آسان‌شدن کارها و عزت در برابر غیرخدا بیان شده است.[1]

       

      • امام(ع) سوال کرد:«زینت مرد در چیست؟»
        • اعرابی گفت:«علمِ همراه با حلم.»
      1. امام علی : یمزج الحلم بالعلم و القول بالعمل» پرهیزگار و متقى بردبارى و دانش را به هم آمیخته و گفتار را با کردار هماهنگ ساخته است.
      2. امام صادق (علیه السلام) در روایتى در کافى فرمودند:

      «اُطلبُوا العِلْم وَ تَزَیَّنُوا مَعَه بِالحِلم و الوَقار و تواضَعوا لِمَنْ تُعَلّمُونَه العلم و تواضَعُوا لِمنْ طلبتمُ منه العلم و لا تَکُونُوا عُلَماء جبّارین فَیَذْهبَ باطلُکم بِحِقِّکم» : «علم را طلب کنید و خود را با توجه به علمتان به حلم و وقار زینت دهید و براى کسانى که به آنها علم مى‌آموزید، متواضع باشید، و نیز براى کسانى که از آنها علم مى‌گیرید، خاضع باشید، و همچون دانشمندان جبار و اشراف‌منش نباشید که باطل شما حق شما از میان مى‌برد»

      1. و در روایتى دیگر «معاویة بن وهب» از امام صادق (علیه السلام) نقل مى‌کند که فرمودند: «کانَ امیرالمؤمنین (علیه السلام) یقول یا طالب العلم انّ للعالم ثلاث علامات: العلم و الحلم والصمت و للمتکلّفِ ثلاث علامات: یُنازع مَنْ فَوقَه بالمعصیة و یظلم مَن دونَه بالغلبة و یُظاهِرُ الظلّمة»
        امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمود: دانشمند (واقعى) داراى سه علامت است: دانش و بینش، حلم و بردبارى، سکوت و آرامش و وقار، و براى عالم‌نماها و دانشمندانى که با تکلف، جامه علم را بر قامت نارساى خود پوشاندند، سه نشانه وجود دارد: با دانشمندانِ برتر و والاتر از خویش با کردارهاى آلوده به گناه، درگیر شوند و با آنان بستیزند و نسبت به دانشمندان فرومایه‌تر از طریق قهر و غلبهف ستمگرانه عمل کنند و دیگر آنکه از ستمگران و جفاپیشگان، حمایت و پشتیبانى نمایند» .
      • حضرت پرسید:«اگر شخص این را نداشت چه؟»
        • اعرابی گفت:«مالِ همراه با جوانمردی.»
      1. حضرت علی : مردانگی و جوانمردی با بُخل جمع نمی شود. «میزان الحکمه
      • جوانمردی چهار گونه است: فروتنی هنگام فرمانروایی و حکومت، گذشت هنگام قدرت، خیرخواهی هنگام دشمنی و بخشش بدون منت گذاری. «السعادة الابدّیة»
      • *جوانمردی، نامی است جامع همه فضیلت ها و خوبی ها. «تصنیف غرر الحکم»
      • جوانمرد اگر به دولت برسد، خصال نیک اش آشکار گردد، و فرومایه اگر به دولت رسد، بدی ها و عیوبش آشکار گردد. «تصنیف غرر الحکم»
      • * جوانمرد با گذشت کسی است که مال را فدای آبروی خود می کند و فرومایه آبروی خود را فدای مال کند. «تصنیف غرر الحکم»
      • * نهایت جوانمردی، آن است که در پنهان، کاری نکنی که آشکارا از انجام آن پروا داری. «میزان الحکمه»
      • * آئین جوانمردی به تحمل کردن لغزش های برادران و رسیدگی خوب به همسایگان است. «تصنیف غرر الحکم»
      • *جوانمردی هر کس، به قدر عقل و اندیشه اوست. «تصنیف غرر الحکم»
      • جوانمردی آدمی کامل نمی شود مگر هنگامی که: 1) در دین خود تفقه و کوشش کند، 2) در زندگی خود، میانه روی پیشه کند، 3) اگر مصیبتی بر وی وارد آمد، صبر کند، 4) و اگر برادرانش را در سختی ببیند، عذاب بکشد. «بحار الانوار»

       

      • امام(ع) سوال کرد:«اگر شخص این را نیز نداشت چه؟»
        • اعرابی گفت:«فقرِ همراه با صبر.»
      1. حضرت فرمودند: « در بهشت ساختمانی است از یاقوت سرخ که اهل بهشت همه آن را نگاه می کنند، همانطور که ما ستاره های درخشان را نگاه می کنیم. در این ساختمان کسی داخل نمی شود مگر پیغمبر فقیر یا شهید فقیر یا مؤمن فقیر. »
      2. خداوند متعال «اصحاب صُفّة» را به این خصلت مدح کرده است: «یَحْسَبُهُمُ الْجاهِلُ أَغْنِیاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ تَعْرِفُهُمْ بِسِیمَاهُمْ لَا یَسْئَلُونَ النَّاسَ إِلْحَافاً»(2)؛ (از فرط عفاف چنان احوالشان بر مردم مشتبه شود که هر کس از حال آنها آگاه نباشد آنها را غنى و بى نیاز مى پندارد؛ اما آنها را از سیمایشان مى شناسى، هرگز با اصرار چیزى از مردم نمى خواهند).
      3. این هم توصیه هست و هم آموزش

       

      • حضرت فرمود:«اگر این را نیز نداشت چه؟»
        • اعرابی گفت:«صاعقه‌ای از آسمان فرود آید و او را به آتش بکشد که حقیقتا سزاوار آن است.»
      1. ولقد کرّمنا بنی آدم و حملناهم فی البرّ و البحر و رزقناهم من الطّیبات و فضّلناهم علی کثیر ممّن خلقنا تفضیلاً» (إسراء، 70)
      2. انسان موجودی نیست که دارای جایگاه ثابتی در خلقت باشد و می‌تواند از مرتبه‌ی وجود خود حرکت کرده، بالا یا پایین برود. انسان می‌تواند از حیوان پایین‌تر باشد: «أُولئِک کالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَل» و نیز می‌تواند از ملک پران شود: «ثُمَّ دَنا فَتَدَلَّى فَکاَنَ قَابَ قَوْسَینْ‏ِ أَوْ أَدْنى».

      امام(ع) تبسمی فرمود و کیسه‌ای که در آن هزار دینار بود به او داد و انگشتر خود را نیز که نگینش ارزشی معادل دو هزار درهم داشت، به او بخشید و فرمود:

      • «ای اعرابی، طلا را به طلبکارانت بده و انگشتر را برای زندگی خودت مصرف کن.»

      اعرابی آن را گرفت و گفت: « اللهُ اَعلَمُ حَیثُ یَجعَلُ رِسالَتَه»؛ به راستی که خداوند بهتر می‌داند رسالت خود را در کجا قرار دهد[2].

      موسوعه کلمات الامام الحسین،شریفی. محمود، ص۷۶۵

      جامع الاخبار،شعیری، ص 138؛ بحار الانوار، ج 44، ص 96

       

       

      [1] درجه نخست: در این درجه فرد به‌گونه‌ای به خدا اعتماد دارد که به یک وکیل اعتماد می‌کند.[۲۶] ملا محمدمهدی نراقی این مرتبه را ضعیف‌ترین درجه توکل دانسته است.[۲۷]

      درجه دوم: در این درجه حال متوکل نسبت به خدا مانند حال کودک نسبت به مادرش است که جز او را نمی‌شناسد و به غیر او پناه نمی‌برد و جز او به کسی اعتماد نمی‌کند. تفاوت این مرحله از توکل با مرحله اول این است که اینجا متوکل فقط به کسی که بر او توکل کرده، توجه می‌کند و حتی به خودِ توکل نیز توجه ندارد.[۲۸] علمای اخلاق دست‌یابی به این مرتبه از توکل را مخصوص خواص می‌دانند.[۲۹]

      درجه سوم: به گفته علمای اخلاق در این درجه، متوکل خود را مرده‌ای در دست‌های مرده‌شوی می‌بیند که از خود اختیاری ندارد و تنها به اختیار او حرکت می‌کند.[۳۰] تفاوت این مرحله با مرحله دوم توکل در این است که در آن مرحله متوکل، دعا و تضرع را ترک نمی‌کند؛ اما در اینجا ممکن است متوکل به سبب اعتماد به عنایت پروردگار، دعا و تضرع به درگاه او را نیز ترک نماید.[۳۱] نراقی این درجه از توکل را بالاترین درجه آن شمرده و دست‌یابی به آن را بسیار نادر دانسته است. به باور وی توکل حضرت ابراهیم در ماجرای پرتاب او به سوی آتش از این نوع بوده است.[۳۲][یادداشت ۱]

      به گفته نراقی در جامع السعادات، توکل انسان‌ها با هم تفاوت دارد و به مرتبه یقین و توحید آنها وابسته است. هراندازه ایمان قوی‌تر باشد، درجه توکل انسان هم بالاتر است.[۳۳]

      • M.M.HKH
      ۰۴
      مهر
      ۰۰

      بنازم آنکه دائم گفتگوی کربلا دارد                            دلی چون جابر اندر جستجوی کربلا دارد

      بیاد کاروان اربعین با گریه می گوید                           به هر جا هست زینب رو بسوی کربلا دارد

      بیاد آن لب تشنه هنوز این عاشق خسته                   به کف جامی لبالب از سبوی کربلا دارد

      اگر دست قضا مانع شد از رفتن به پابوسش              همی بوسیم خاکی را که بوی کربلا دارد

      اگر خاک رهش بنشست بر روی گنه کاری                 گرامی می شود چون آبروی کربلا دارد


      آن قافله دل شکسته ای که روز اربعین آمد کربلا ،

      شما دیدید اربعین شهدا ،
      با چه عظمتی ، پدر و مادر و خانواده شهدا را کنار مزار می برند

      مراقب شان بودند ، دلداری می داند  

      اما
      دلها بسوزد برای این قافله ،

      تا چشم این زن و بچه به قبرها افتاد خودشان را
      از بالای شترها به زمین انداختند

      هر کسی قبری را بغل گرفت ،

      عمه سادات هم آمد کنار برادر ،

       

      باز آمدم ای همسفر ، ای تشنه کامم       من زینبم پیروز بر گشته ز شامم

      با کودکان خسته ات باز آمدم من             با یک دل پر غصه و زار آمدم من

      خواهم عزای روز عاشورا بگیرم                شاید خدا لطفی کند اینجا بمیرم

      اینجا تنت را استخوان بشکسته دیدم        بر سینه ات شمر لعین بنشسته دیدم

      دیدم نهاده خنجرش زیر گلویت                 آن لحظه دیدی من آمدم روبرویت

      یادش میاد خاطرات روز عاشورا ،

      یادش میاد آن روزی که وارد کربلا شد

      با چه عزت و احترامی علی اکبر ، قاسم ، عباس زینب را پیاده کردند

      ، حالا هر چه نگاه می کند نه قاسمی دارد  ، نه عباس ، نه علی اکبری دارد

      حسین جان من زینبم ، برادر یادتِ آن روزی که آمدم گودی قتلگاه

      خیره خیره ، به بدنت نگاه می کردم و نمی شناختم

      از روی تعجب گفتم آیا تو حسین منی ؟

      حسین جان امروز تو زینب را نمی شناسی ،

      برادر اگر این جا نا محرم نبود اثر تازیانه را روی بدنم نشانت می دادم .

      برادر
      همه عزیزانت را آوردم اما سراغ رقیه ات را از خواهر نگیر ،

      که در خرابه شام جان داد .

       

      منبع : https://rozekhani.ir/?p=1039

      • M.M.HKH
      ۰۴
      مهر
      ۰۰

      باز آمدم ای همسفر ، ای تشنه کامم من زینبم پیروز بر گشته ز شامم

      با کودکان خسته ات باز آمدم من          با یک دل پر غصه و زار آمدم من

      خواهم عزای روز عاشورا بگیرم             شاید خدا لطفی کند اینجا بمیرم

      اینجا تنت را استخوان بشکسته دیدم       بر سینه ات شمر لعین بنشسته دیدم

      دیدم نهاده خنجرش زیر گلویت             آن لحظه دیدی من آمدم روبرویت

       

      وقتی اهل بیت وارد کربلا شدند ، مثل برگ خزان زده ، از بالای شترها روی
      زمین افتادند ، یکی می گوید: حسینم ، یکی می گوید: برادرم ، یکی می گوید :
      پسرم ، عمه سادات زینب روضه می خواند گفت :

       

      هُنا ذُ بِحَ الحسینَ بِسَیفِ شمرٍ           هُنا قَد تَرَّبُوا مِنُهُ الجَبینا

      گفت : اینجا همان جائی است که شمر سر حسینم را جدا کرد ، اینجا همان جایی بود که پیشانی او را بر خاک زمین نهادند .

      هُنا العَباسُ فی یومٍ عَبوسٍ         حِیالَ الماءِ قَد اَمسی رَهِینا ً

      (آمد کنار نهر علقمه ، زنها بیایید ، بنی اسد بیایید ، اینجا همان جایی است که
      روز عاشورا عباسم را جدا کردند )اینجا همان جایی است که روز عاشورا عباس را
      کنار فرات نگه داشته شد نگذاشتند به خیمه بیاید .

       

      هُنا ذَبَحوا لرَّضِیعَ بِسَهمٍ حِقد     فَما رَحِمُوا الصّغارَ المُرضَعِینا

      همین جا بود با تیر کینه ، سر علی اصغر شیر خوار را بریدند ، حتی به کودکان شیر خوار رحم نکردند .

      گوش کنین از یه گوشه میدان داره صدای یه مادری میاد ؛ زیر لب داره با علی اضغرش صحبت می کنه : 

      تو خواب دیدم تو رو علی ، که داری راه میری ...

      میخندیدی دیدم دو سِ ، تا دندون شیری ...

      نه نه بزار یه شعر دیگه برات بخونم ::::

      مثلا تو رو تاب میدم؛ مثلا به تو آب میدم!
      مثلا تو صدام کردی؛ من با خنده جواب میدم
      مثلا عمو برگشته؛ شدم آره خیالاتی
      مثلا همه جمعیم و توی آغوش باباتی!
      یه مادر وقتی لالایی نخونه!

      میمیره گوشه ی خونه درد منو کی میدونه؟
      یه مادر که زیر سایه نمیره؛ همش بهونه میگیره
      لالایی گلم؛ تشنه ی یه جرعه آب علی
      لالایی گلم؛ بیا بغلم بخواب علی!

       

      هُنا مَزَقوا الخِیامَ و حَرِّ قُوها    و َ قُسِّمَ فَیثُنا فِی الخائِنِینا

      همین جا بود که خیمه ها را آتش زدند ،اموال ما را به غارت بردند۱

       

      ۱. مقتل الحسین ابو مخنف ، ص ۲۰۱ ، سوگنامه آل محمد ، ص ۵۰۰ .

       

      بر گرفته از : https://rozekhani.ir/?p=1038

      • M.M.HKH
      ۰۴
      مهر
      ۰۰

      بِسْمِ اللَّـهِ الرَّ‌حْمَـنِ الرَّ‌حِیمِ
      وَالْعَصْرِ‌ ﴿١ إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِی خُسْرٍ‌ ﴿٢ إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ‌ ﴿٣

      1. شاهنامه... رستم بر بالین سهراب... نوش دارو
      • ازان نوشدارو که در گنج تست

      کجا خستگان را کند تن درست

      1. گودرز فرستاد ... کیکاووس آنقدر درنگ ...
      • چون تبه گشت مرا حال بدین‌سان، چه کند

      نوشدارو که پس از مرگ ، به سهراب دهند؟

       

      1. زندگی روزگار ما زندگی درد های جدید...
      2. نوشدارو هایی هست.
      3. امام حسین در عرصه قیام :نوشدارو هایی رو معرفی میکند.
      4. حضرت علی :
      1. سخت ترین اشیاء عالم الماسه... صبر بر سختی، نتیجه خودش مستحکم شد.

       

      1. پیاده روی اربعین کلاس درسه
      2. خود امام حسین تو ایام ما اونو بر پا کرده
      3. تمرین تحمل سختی ...
      4. اما سختی که لذت وصال رو به همراه داره
      5. سختی در راه خدا نوش داروی گوارای نجاته
      • چه بسا:   امام حسین میخواد تو این جهان وانفسا به ما لذت سختی کشیدن و صبر در راه خدا رو بچشاند.

       

      1. پیامبر اسلام صبر سه دسته است:(اصول کافى، جلد 2، صفحه 91)
      • اَلصَّبْرُ ثَلاثَةٌ، صَبْرٌ عَلَى الْمُصیبَةِ وَ صَبْرٌ عَلَى الطَّاعَةِ وَ صَبْرٌ عَلَى الْمَعْصِیَةِ،
      1. صبر بر اطاعت; یعنى شکیبایى در برابر مشکلاتى که در راه اطاعت وجود دارد.
      2. صبر بر معصیت; یعنى ایستادگى در برابر انگیزه هاى نیرومند و محرک گناه.
      3. صبر بر مصیبت; یعنى پایدارى در برابر حوادث تلخ و ناگوار و عدم برخورد انفعالى و ترک جزع و فزع

      موسی و خضر است.[WU1] 

      • قالَ إِنَّکَ لَنْ تَسْتَطیعَ مَعِیَ صَبْراً
      • خضر : از چیزی سوال نکن 1. سوار کشتی ، سوراخ،چرا؟ إِنَّکَ لَنْ تَسْتَطیعَ مَعِیَ صَبْراً. 2. جوان رسیدن، کشت، چرا بیگناه کشتی؟ إِنَّکَ لَنْ تَسْتَطیعَ مَعِیَ صَبْرا.ً 3.دیوار خرابه، ترمیم کرد، چرا دستمزد؟ إِنَّکَ لَنْ تَسْتَطیعَ مَعِیَ صَبْراً... قالَ هذا فِراقُ بَیْنی‏ وَ بَیْنِکَ سَأُنَبِّئُکَ بِتَأْویلِ ما لَمْ تَسْتَطِعْ عَلَیْهِ صَبْراً ...1. کشتی مال فقرا، سلطان ظالم، مصادره نشود 2. جوان، پدر مادر مومن، جوان کافر، جای اون ظالم کافر جوان بهتری روزی پدر مادر 3. دیوار، کنج،بچه یتیم،حفظ بشود.  وَ ما فَعَلْتُهُ عَنْ أَمْری ذلِکَ تَأْویلُ ما لَمْ تَسْطِعْ عَلَیْهِ صَبْراً.

       

      • خدا حکیم، ما باید یاد بگیریم عبد بشویم،
      •  صبر بر آنچه حکمت خدا اقتضا می کند داشته باشیم
      • صبر کلید واژه این داستان.
      • ولو در ظاهر امر عجیب باشد...

       

      1. روایت امیر المومنین: عَلَیْکُم بِالصَّبْرِ فَاِنَّ الصَّبْرَ مِنَ الاْیمَانِ کَالرَّأسِ مِنَ الْجَسَدِ
      • جایگاه سر در بین اعضای بدن...
      1. بیش از 900 روایت در مورد صبر.
      • ‏‏در ‏‏کافی ‏‏شریف، امام صادق: «چون روز قیامت شود، دسته‏‏ ای‏‏ از مردم برخیزند و‏ ‏بیایند به درِ بهشت. به آنها گفته شود که: شما چه اشخاصی‏ ‏هستید؟ می گویند: ما اهل صبر هستیم. گفته شود: شماها بر چه‏ ‏چیز صبر کردید؟ می گویند: ما بر طاعت خدا صبر کردیم، و از‏ ‏معصیت خدا صبر کردیم. پس خدای عزّ و جلّ فرماید: راست‏ ‏گفتند، داخل بهشت شوید. و این است مفاد قول خدای تعالی: ‏إنَّمَا‏ ‏یُوَفَّی الصَّابِروُنَ أجْرَهُمْ بِغَیْرِ حِسَاب.
      • از حضرت مسیح «انکم لا تدرکون ما تحبون الا بصبرکم علی ما تکرهون; براستی شما به آنچه دوست دارید نمی رسید مگر با صبر و بردباری بر آنچه بد می دارید.

       

      1. اصل بحث :

      امام حسین امام صبر و سیره حسینی کلاس صبر است.

       

      1. صبر در مقابل ستمگری معاویه:

       

      1. صبر بر اهانت به پیکر امام حسن در مقابل عایشه:

       

      1. فقط صابران بیایند:
      • امام حسین یاران معدودی داشت، ولی هر بی صبر و تحملی را نپذیرفت.
      • با صراحت اعلام کرد فقط صابران بیایند و بمانند:
      • «ایها الناس فمن کان منکم یصبر علی حد السیف وطعن الاسنة فلیقم معنا و الا فلینصرف عنا

      ای مردم! هر کدام از شما که می تواند بر تیزی شمشیر و ضربات نیزه ها صبر کند با ما قیام کند [و بماند] وگرنه از میان ما بیرون رود [و خود را نجات دهد].

      • گفت ای گروه هر که ندارد هوای ما

      سرگیرد و بیرون رود از کربلای ما

       

      1. می خواهی امام زمانی باشی؟
      • باید تمرین صبر کنیم.
      1. هر سه قسم صبر را باید تمرین کنیم.
      2. اسباب گناه فراوان ، شیطان زینت می کند
      3. تکالیف اللهی سخت ، مثال سیم خاردار از رشت تا قم اما نماز نمی خونم ... چون تموم نمیشه.
      4. مصائب و گرفتاری ها زیاد... صبر رو یا بگیریم
      5. مشکلا ما بخاطر عجله ... پل عجله ، جوانان عجله ، راه صد ساله یک شبه ...
      6. کل اعمال البر بالصبر یرحمک الله.
      7. تا کجا باید صبر کنیم؟؟
      8. صبر تا مرز تنهایی:

       

      1. روز عاشورا و صبر بی پایان:
      • روز عاشورا ، فشار نظامی، تشنگی و مشکلات دیگر...
      • یاران اطراف حسین ع و نگاه به چهره او تا ببینند چه رهنمودی می دهد. امام حسین ع صحنه بسیار زیبایی از صبر را به نمایش گذاشت:
      1. خطاب به یاران با چهره ای گشاده و با نفس آرام فرمود:

       صَبرًا بَنِی الکِرامِ ، فَمَا المَوتُ إلاّ قَنطَرَةٌ تَعبُرُ بِکُم عَنِ البُؤسِ والضَّرّاءِ إلَى الجِنانِ الواسِعَةِ والنَّعیمِ الدّائِمَةِ.

      ای فرزندان کرامت و شرف! شکیبا باشید، مرگ پلی بیش نیست که ما را از مشکلات و سختیها به سوی بهشت وسیع و نعمتهای جاویدان عبور می دهد.

      1. وداع با اهل خیمه:
      • آن گاه که به درب خیمه زنها آمده و فریاد کشید: سکینه، فاطمه، زینب، ام کلثوم، خداحافظ من هم رفتم، زنها و بچه ها شروع به گریه کردند، حضرت خطاب به سکینه فرمودند:

      یا نور عینی... فاصبری علی قضاء الله ولا تشکی فان الدنیا فانیهًْ والآخرهً باقیهً

      ای نور چشمم! ... پس باید بر تقدیرات الهی صبر کنی و شکوه نکنی; چرا که دنیا ناپایدار و آخرت ماندگار است

       

      1. پرده آخر کلاس صبر در کربلا ...
      • حمید بن مسلم می گوید: حسین علیه السلام را در سخت ترین لحظه های عاشورا و جنگ دیدم . به خدا سوگند هرگز مرد گرفتار [و مصیبت زده ای] را ندیدم که فرزندان و خاندان و یارانش کشته شده باشند در عین حال دلدار و استوارتر و قوی دل تر از آن بزرگوار باشد . چون پیادگان به او حمله می کردند، او با شمشیر بر آنها حمله می کرد و آنها از راست و چپ می گریختند; چنان که گله روباه از شیری فرار کند .
      •  آن گاه که حضرت به زمین افتاده بود و لحظات آخر عمر خویش را سپری می کرد، آخرین پرده از شکوه و صبر خویش را با این جملات به عرصه نمایش گذاشت
      • صَبراً عَلی قَضائِکَ یا رَبِّ، لا إلهَ سِواکَ یا غِیاثَ المُستَغیثین، ما لی رَبُّ سِواکَ وَ لا مَعبُودُ غَیرَکَ، صَبراً عَلی حِلمِکَ، یا غیاثَ مَن لا غیاثَ لَهُ، یا دائماً لا نَفادَ لَهُ، یا مُحیِیَ المُوتی، یا قائماً عَلی کُل نَفسِ بِما کَسَبَت، اُحکَم بَینی وَ بَینَهُم وَ اَنتَ خَیرُ الحاکمین.

       


       [WU1]فَوَجَدا عَبْداً مِنْ عِبادِنا آتَیْناهُ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنا وَ عَلَّمْناهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْماً (65)

      قالَ لَهُ مُوسى‏ هَلْ أَتَّبِعُکَ عَلى‏ أَنْ تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْداً (66)

      قالَ إِنَّکَ لَنْ تَسْتَطیعَ مَعِیَ صَبْراً (67)

       

      تا بنده‏اى از بندگان ما را یافتند که از جانب خود به او رحمتى عطا کرده و از نزد خود بدو دانشى آموخته بودیم. (65)

      موسى به او گفت: «آیا تو را- به شرط اینکه از بینشى که آموخته شده‏اى به من یاد دهى- پیروى کنم؟» (66)

      گفت: «تو هرگز نمى‏توانى همپاى من صبر کنى. (67)

       

       [WU2]گروهی از کوفیان و دیگر شهرها به امام حسین علیه السلام نامه نوشتند و تقاضای قیام کردند . امام در جواب آنها فرمود: «همانا نظر برادرم - که خدا او را رحمت فرماید - وفاداری به پیمان صلح بود، و نظر من مبارزه و جهاد با ستم کاران است که رستگاری و پیروزی به همراه دارد، پس تا معاویه زنده است، در جای خود باشید [و صبر پیشه کنید،] پنهان کاری نمایید، اهداف خود را مخفی کنید تا مورد سوء ظن قرار نگیرید، پس هرگاه معاویه از دنیا برود و من زنده باشم، نظر نهایی خود را به شما اعلام می کند، ان شاء الله .»

       

      در جای دیگر فرمود: «قد کان صلح وکانت بیعة کنت لها کارها فانتظروا مادام هذا الرجل حیا فان یهلک نظرنا ونظرتم; (41) قرارداد صلح و بیعتی [بین ما] وجود دارد که خوشایند من نیست [ولی با این حال صبر و تحمل می کنم ]. شما هم تا معاویه زنده است منتظر باشید، پس آنگاه که بمیرد ما و شما تجدید نظر می کنیم .»

       

       [WU3]صبر در مقابل اهانت به جنازه امام حسن علیه السلام: وقتی مراسم غسل و تکفین امام حسن علیه السلام تمام شد، امام حسین علیه السلام بر آن نماز گذارد و قصد داشت برادر را در کنار قبر رسول خدا صلی الله علیه و آله دفن کند . مروان، داماد عثمان، سوار بر قاطری شد و خود را به عایشه رساند و او را تحریک کرد که جلو این کار را بگیرد . اندکی بعد تعدادی از مخالفان به رهبری عایشه صف کشیدند و خطاب به امام حسین علیه السلام گفتند: سوگند به خدا نمی گذاریم حسن را در کنار قبر رسول خدا صلی الله علیه و آله دفن کنید . امام حسین علیه السلام فرمودند: «اینجا خانه رسول خدا صلی الله علیه و آله است و تو ای عایشه یکی از همسران نه گانه آن حضرت هستی، که اگر حق تو محاسبه شود به اندازه جایگاه قدمهای خود از این خانه سهم داری . »

       

      در اینجا بنی هاشم دست به شمشیر بردند و نزدیک بود جنگی پدید آید; اما امام حسین علیه السلام به خاطر عمل کردن به وصیت برادرشان مبنی بر اینکه خون ریزی صورت نگیرد، صبر کردند و فرمودند: «الله الله ان تفعلوا وتضیعوا وصیة اخی وقال لعائشة: والله لولا ان ابا محمد اوصی الی ان لا اهریق محجمة دم لدفنته ولو رغم انفک; (42) خدا را، خدا را [پروا کنید]، مبادا کاری انجام دهید که وصیت برادرم ضایع گردد .» و خطاب به عایشه فرمود: «سوگند به خدا! اگر برادرم وصیت نکرده بود که مبادا قطره ای خون ریخته شود، او را [در کنار پیامبر] دفن می کردم ولو اینکه بینی تو به خاک می مالیده شود .» ولی عایشه و طرفداران او دست برنداشتند، و با برخورد مسلحانه جنازه را تیرباران کردند .

       

      • M.M.HKH
      ۰۴
      مهر
      ۰۰
      • قال رسول الله صل الله علیه و آله و سلم:مَنْ أَحَبَّ قَوْماً حُشِرَ مَعَهُمْ وَ مَنْ أَحَبَّ عَمَلَ قَوْمٍ أُشْرِکَ فِی عَمَلِهِمْ [1]
      1. مهر تو را به عـالـم امـکان نمی دهم

      این گنج پر بهاست من ارزان نمی دهم/

      1. ای خـاک کربلای تو، مهر نماز من

      این مـهر را به ملک سلیمان نمی دهم/

      1. جـان مـی دهـم بـه شـوق لـقـای تـو

      تا بـر سـرم  نـنـهـی، جـان نـمی دهم/

      1. یارب دلم از غم حسین محزون کن

      در سـیـنـه مـا محـبـتش افـزون کـن/

      1. جزمهرحسین هر آنچه باشد به دلم

      خون ساز و ز راه  دیده ام بیرون کن/

      رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی وَ یَسِّرْ لِی أَمْرِی وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِی یَفْقَهُوا قَوْلِی‏

      محضر امام عسکری(ع) والدة ماجدة امام عصر(ع) صلواتی هدیه بفرمائید.

      1. با عنات به زیارت اربعین شیخ الأئمه امام صادق(ع) مطالبی بیان می کنم.
      2. دستور عمل عرفا استمرار چهل روزه اعمال آثار خاص داره. چهل زیارت عاشورا ؛ چهل دعای عهد ؛ چهل روز اجتناب اموری خدا حکمت را از قلب به زبان جاری می کند
      3. یک اربعین تمام نفسانیات را ترک کنه و اجازة معصیت نده [WU1] به کمال بندگی دست پیدا می کنه
      4. این آثار و برکاتی که در اربعین اذکار اوراد ختومات آیات قرآن صور زیارات بیان شده
      5. اما یک اربعین برا ابی عبدالله(ع) گریه کردن انسان را به کجا میرسونه أقلاً چهل شب پنجاه شب برا ابی عبدالله(ع) جامة عزا به تن کردیم
      6.  اومد محضر امام صادق(ع) ، آقا اگر کسی از از دنیا بره چند روزی براش عزا می کنیم چرا شما برا برای حسین روزهای متعدد عزاداری می کنید؟

      ملائکه شب اول محرم تو عرش لباس ابی عبدالله(ع) که چاک و چاک و خونی آویزان می کنند ما و شیعیانمون با بصیرتمون اونو می بینیم نه با بصرمون با بصیرتمون می بینیم و برا حسین(ع) گریه می کنیم.

      1. پس از اربعین نشینی برا ابی عبدالله(ع) انسان باید به کمال برسه ؛ چرا؟
      2. این دو تا روایت را عنایت کنید بعد چراش را بگم.
      3. امام حسین در سن کودکی پیامبراکرم فرمودند: یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ یَا زَیْنَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِین‏ : ای زینت آسمان ها ای زینت زمین ها ؛ عبیدبن کعب تعجب و عرض کرد یا رسول الله فَکَیْفَ یَکُونُ ذلِک‏؛ (کافی) چطوره حسین زینت آسمان ها و زمین ها با بودن شما است ؟ مگه شما نیستید؟ -

      -یا عبید بدان الحسین فی السماء أکبر من الأرض... در ادامه.

      -فرمودند: شب معراج در قسمتی از عرشنوشته الهی : إنَّ الحُسَینَ مِصباحُ الهُدی وسَفینَةُ النَّجاةِ؛

      *  این حسین نور هدایت است نه چراغ هدایت نور هدایت این حسین کشتی نجات.

      مصباح الهدی

      چرا حسین ع فقط مصباح الهدی؟

      1. همة معصومین مصباح الهدی ، نور هدایت( ائمة الهدی)؛ زیارت جامعة کبیره ائمة هدی
      2. چندسال قبل تلویزیون شبکة سه؛ جوان ... سال دوممه اما اولین سال هست که مسلمون دارم میام،چطور؟ پارسال برا عکاسی .تو کربلا قلبم جوششی؛مسلمان شدم پارسال مسیحی نور حسین،کشتی نجات

      12.روایت دوم :همه بلدین پیامبر حسین رو میبوسید و می فرمود:

       حُسَیْنٌ مِنِّی وَ أَنَا مِنْ حُسَیْن‏؛ (کامل الزیارات، النص)

      أَحَبَّ اللَّهُ مَنْ أَحَبَّ حُسَیْنا

      * مطلب ما چی بود؟برکت چهلنشینی در عزای حسین

      13.  انسان به کجا باید برسه .... به کمال

      14. زیارت نیمه شعبان امام حسین : أَشْهَدُ أَنَّکَ قُتِلْتَ وَ لَمْ تَمُتْ؛ اوناییکه می گوئید قلبمون مُرده بَلْ بِرَجَاءِ حَیَاتِکَ حَیِیَتْ قُلُوبُ شِیعَتِکَ

      15. روز اربعین زیارتشه وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِیکَ لِیَسْتَنْقِذَ عِبَادَکَ مِنَ الْجَهَالَةِ وَ حَیْرَةِ الضَّلَالَة

      برای اینکه بندگان خدا از جهل خارج بشن، سراغ غیر خدا نرن 16.  نور حسین(ع) به قلبش بخوره میره تو وادی بندگی خدا میشه عبد

      18.  آیت الله خوانساری [WU2] : برادرم نا اهله،ببرش کربلا،اگه اشک ریخت بیارش پیش من ... آتش عشق حسین هنوز روشنه

      19. حالا اگر کسی چهل روز برا ابی عبدالله(ع) گریه کنه بندة خدا نمیشه

      20. قلبی که با حسین باشه زنگار نمیزنه ... چرا؟ چون تو زیارت عرض می کنیم أَشْهَدُ أَنَّکَ نُورُ اللَّه‏؛ حسین جان تو نور خدائی

       الَّذِی لَمْ یُطْفَأْ وَ لَا یُطْفَأُ أَبَدا؛ خاموش نمیشه و نمیتونن خاموشش کنن.

      21.  داستان رسول ترک ها

      22. بحث حجاب برا دختر اگه بدونن چادر هدیه فاطمه است

      23. حضرت زینب تو مجلس یزید با آستین صورتش رو پوشاند

      24. داستان دختری که دانشجو شد بی حجاب، روضه شنید دل مایل شد برگشت

      25.  یک لحظه قلب مایل بشه به سمت ابی عبدالله(ع) وجود آدم عوض میشه وجود انسان عوض میشه بَلْ بِرَجَاءِ حَیَاتِکَ حَیِیَتْ قُلُوبُ شِیعَتِکَ؛

      26. با عزای ابی عبدالله(ع) انسان به کمال میرسه اونم کمال بندگی.


       [WU1]به این چشم به این گوش به این زبان به شهوت به شکم به اعضاء و جوارح بدن اگر کسی بتونه یک اربعین این کار را انجام بده موانع رشد و ترقی و کمال او برطرف میشه

       [WU2]پدر و مادرآ گوش بدن اوناییکه میگید برا جوان هامون نگرانیم گوش بدید حرم امام رضا(ع) حرم سیدالشهدا(ع) است اومد خدمت این مرجع بزرگوار گفت آقا برادر من خیلی ناأهله چیکارش کنم این بزرگوار یه تأملی فرمودند فرمودند از من کاری برنمیاد بعید حرف من رو برادرت اثر بگذاره ولی یه راهکار میتونم بهت بدم عرض کرد بفرمائید آقا فرمود دست برادرت را بگیر ببرش کربلا نگاه کن وقتی نگاهش به ضریح امام حسین(ع) افتاد چه حالی داره اگر دیدی اشکش سرازیر شد آوردیش ایران بیارش من باهاش حرف بزنم نگاه به ضریح کرد اشکش جاری شد معلومه میشه باهاش صحبت کرد این آقا میگه به زور برادرم را آوردم کربلا دیدم رفت کنار ضریح بدن داره میلرزه میخواد یه جوری گریه اشو کسی نبینه جلو گریه اشو می گیره بدن داره میلرزه بغض تو گلو یه وقت دیدم نزدیک ضریح که رسید بغضش ترکید هق هق شروع کرد گریه کردن خوشحال شدم گفتم معلومه میشه کار کرد میشه ناامید نباشید میشه میشه برگشتیم ایران به برادرم گفتم بریم دیدن این مرجع بزرگوار داداشم به من گفت میخوای بری بریم اما کاری که باید انجام بگیره با دل من حسین تو کربلا انجام داد

      • M.M.HKH
      ۰۴
      مهر
      ۰۰

          «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِین وَ الصَّلَاةُ وَ السَّلَامُ عَلَى سَیِّدِنَا وَ نَبِیِّنَا وَ حَبِیبُ قُلُوبِنَا أبوألقاسِمِ مُحَمَّدٍ (صلوات) وَ عَلی آلِهِ الطَیِّبینَ الطَّاهِرِین ألمَعصومین سیَّما بقیة الله فِی الْاَرَضین ولعن علی اعدائهم أعدا الله أجمعین».

      • امشب با یک چالش
      • وقتی اسم نهج البلاغه رو میشنویم؟
      • قرآن؟
      • اصول کافی؟
      • حالا وقتی مفاتیح؟
      • هدف از ادعیه چیه؟ چرا برای ادعیه ثواب نوشتند؟
      • مثال : والدین به فرزند : اگه مودب باشی برات فلان جایزه رو میخریم... هدف بچه از رعایت ادب کسب منافع جایزه ... هدف والدین مودب شدن و هادینه کردن اداب.
      • ذکر ثواب برای ادعیه و زیارات همینه ... هدف معارف ادعیه و چاشنی ثواب است.
      • ما باید به دنبال این افق ها در ادعیه باشیم ... بخوانیم تا بشویم. تکلف.

       

      • یکی از زیباترین تحلیل ها از قیام عاشورا را در فرازی زیارت اربعین که در مفاتیح الجنان هم آمده است.

       

      1. مبارزه با جهل و نادانی

      حسین بشهاد رسید  «لِیَسْتَنْقِذَ عِبَادَکَ مِنَ الْجَهَالَةِ وَ حَیْرَةِ الضَّلَالَةِ»؛ برای اینکه جامعه را از جهل و نادانی و ضلالت انعاس کنه

      1. مثل غریق نجاتی وقتی جامعه در گرداب جهل و نادانی بود حسین راه زدودن این جهل را جزء در خون دادن ندید «وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِیکَ لِیَسْتَنْقِذَ عِبَادَکَ مِنَ الْجَهَالَةِ وَ حَیْرَةِ الضَّلَالَةِ»
      2. خب سؤال چه جهلی تو جامعه بود
      3. سؤال دوم چگونه قیام امام حسین این جهل را از بین برد
      4. کمی به قرآن برگردیم
      5. قرآن ریشة بسیاری از گرفتاری ها را تو جامعه جهل میدانه
      6.  قوم موسی بعد غرق فرعون غرق + نجات + معجزات= گفتن «قَالُواْ یَا مُوسَی اجْعَل لَّنَا إِلَهًا» + «کمَا لَهُمْ آلِهَةٌ» = قرآن میفرماد «قَالَ إِنَّکمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ» شما آدم های نادانی هستید.
      • جهلشون چی بود؟ موسی که خودش بنده است: تجهلون بان موسی عبد و لا یستطع یخلق خالق

      نمونه اول: جهل قوم موسی به بحث توحید و مقام عبودیت بود .

      1.  نمونة دوم قوم لوط + شهوت رانی + غرائز جنسی از راه حرام = لوط: «أَئِنَّکمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ شَهْوَةً مِّن دُونِ النِّسَاء»خدا غریزه ای به شما داده راهی هم گذاشته به نام ازدواج اینو گذاشتید کنار رفتید سراغ حرام «بَلْ أَنتُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ»؛ شما آدمای نادانی هستید
      • نادانی اینا چی بود؟
        جهل به جایگاه ارضاء صحیح غرائز و اشتباه در برداشت از استفاده در غرائز

      9. نمونة سوم: برادران یوسف و سختی هاش + یوسف گفت: «هَلْ عَلِمْتُم مَّا فَعَلْتُم بِیُوسُفَ وَأَخِیهِ» «إِذْ أَنتُمْ جَاهِلُونَ»

      • شما جاهلید چون حسودید، حسود جهل باعث حسادتت میشه
      • شهوت رانی؛ تَجْهَلُونَ؛ بت پرستی؛ تَجْهَلُونَ؛
      1. قرآن می فرماید:«وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیَّةِ الْأُولَی»
      2. علاه در بیانی زیبا در المیزان میفرماید چرا خدا جاهلیت اولی فرمود؟
      3.  یعنی جاهلیت های دیگر هم می آید امروز هم تو قرن بیستم شاید جاهلیت هایی باشد
      • عرب جاهلی:  «أَلْهَاکمُ التَّکاثُرُ»
      •  به ثروت اندوختن
      • به افراد بالیدن جاهلیت
      • دختر زنده به گور کردن
      • جنگ ها و درگیری های بی مبنا بی اساس
      1. رسول خدا مبعوث شد جاهلیت اولی را از بین برد «کنتُمْ عَلَی شَفَا حُفْرَةٍ مِّنَ النَّارِ»؛  نجات داد «کنتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکمْ»؛
      2. اختلاف ها شد دوستی،
      • بت پرستی شد خداپرستی،
      • دختر زنده به گور کردن ریشه کن شد
      • جامعة عرب برا دختر و زن حساب باز کرد
      • تکاثر رفت بجاش زهد آمد
      • کار به جایی رسید مردم مدینه خانه هاشون با مردم مهاجر مکه تقسیم کردند
      • کار به جایی رسید شهید توی جبهه داشت جان می داد آب نمی آشامید میگه بده به اون یکی اون تشنه است
      • کار به جایی رسید که مردم تو مدینه خرماشون می چیدن تو ظرف می کردند شمشیرشون هم برمی داشتند دنبال پیغمبر تو جنگ تبوک، موته،
      • اینها تغییر جاهلیت اولی بود
      • که پیغمبرخدا این جاهلیت را عوض کرد البته گاهی بعضی ها می خواستند اینو دوباره دامن بزنند(که این طبیعت انسانیه.

       

      1. داستان پیرمرد اختلاف انداز [WU1] + خشم جوانان = پیامبر با سرعت آمد عبا بر زمین کشیده میشد = باریک الله
      2. امروزه پیرمدای زمان شاهی + خودم گفتم پیرمرد کی بهرین جداشد؟
      3. و بالأخره = در غرر روایتی هست:
      4. «الْجَهْلُ أَصْلُ کُلِّ شَر - الْجَهْلُ مَعْدِنُ الشَّر»
      5. درد سخت جامعه مدرن امروز جهله جهل
      6.  

      جاهلیت جدید بعد از پامبر

      1. آقایان رسول خدا از دنیا رفت نیم قرن بعد جاهلیت جدید اومد
      2.  این جاهلیت بت پرستی نبود
      3. طاغوت پرستی بود
      • معاویه می گفت نماز جمعه چهارشنبه + مردم قبول می کردند
      • میگفت سب امیرالمؤمنین ؛ مردم باشه
      •  دیگه بت و چوب و سنگ نبود چی بود؟
      • طاغوت پرستی سلطنت به جای امامت و خلافت
      • پیروی کورکورانة از حاکم

       

      1. دو تا داستان براتون بگم ببیند جاهلیت دوم چه جور بود؟
      2. داستان جنگ هاشم مرقال [WU2] + جوان ناصبی + چرا صب؟ چون «بَلَغَنِی‏ أَنَّ صَاحِبَکُمْ لَا یُصَلِّی» و «وَ إنَّهُ قَاتِلُ عُثمَان» + گفت یه دقه با من نجنگ + اصحاب سپا رو نشون داد +آثار نماز بر وجوهشون + تاریخ عمان رو گفت + البته نفس داشت ها + جوان منقلب شد + عمر عاص دید فریاد زد + خدعک العراقی + گفت نه : نصحنی

       

      1. داستان دو هم مال همین صفینه علی ع با یک کسی می جنگید + اون شخص قرآن می خوند + أعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم «عَمَّ یَتَسَاءلُونَ * عَنِ النَّبَإِ الْعَظِیمِ * الَّذِی هُمْ فِیهِ مُخْتَلِفُونَ * کلَّا سَیَعْلَمُونَ * ثُمَّ کلَّا سَیَعْلَمُونَ * أَلَمْ نَجْعَلِ الْأَرْضَ مِهَادًا» + آقا متوقفش کرد + أتعرف نبأ العظیم؛ + نه + والله أنا النباء العظیم + تأویل آیه نه تفسیر ( تفسیر آیه به معنای معاد و قیامته باطنش علیه )
      2. این جاهلیت نیاز به یک انقلاب دیگه داره
      3.  لذا حُسَیْنٌ مِنِّی وَ أَنَا مِنْ حُسَیْن‏؛
      4. لذا اسلام با پیامبر شکل گرفت با امام حسین بقا
      • نبوی الحدوث و حسینی البقاء؛

       

      1. امام حسین خون داد این جهل از جامعه بگیره

       

      • انقلاب مدینه *انقلاب توابین *انقلاب زید بن علی بن الحسین *انقلاب یحیی بن زید *انقلاب نفس زکیه *انقلاب حسین شهید فخ، پشت سر هم +
      • جریان  فریاد یالثارات الحسین
      • «لِیَسْتَنْقِذَ عِبَادَکَ مِنَ الْجَهَالَةِ وَ حَیْرَةِ الضَّلَالَةِ
      1. حرکت اربعین این مطلب رو اثبات می کنه هنوز شاهراه راه هدایت حسین ع پر قوته

       

      1. آیا حرکتی رو در عالم میشناسید با این همه اراده
      2. اربعین نماد اراده است

       

      • اما ای جامانده ها این دل ها را امروز روانه کنید کنار قبر و بارگاه آسمانی اباعبدالله امروز ...
      • کنار قدم های جابر، سوی نینوا رهسپاریم

      ستون های این جاده را ما، به شوق حرم می شماریم

      • شبیه رباب و سکینه، برای شما بی قراریم

      ازین سختی و دوری راه، به شوق تو باکی نداریم

      • فدایی زینب، پر از شور و عشقیم

      اگر که خدا خواست، بزودی دمشقیم

      لبیک یا حسین

       

      • دو تا زائر داشت یقینی، عطیه و جابر بن عبدالله انصاری (نقل های دیگه اهل بیت رو هم گفتن اما این نقل که یقینا این دو تا بودن)
      • جابر بن عبدالله انصاری
      • عَطِیَّة بن سَعد بن عَوفی (مفسر قرآن شاگرد ابن عباس.پیرو علی)
      • عطیه میگه دوتایی از مدینه آمدیم
      •  نزدیکای کربلا که رسیدیم جابر کفش هاشو از پا در اُورد
      •  حافیا؛ پا برهنه شد
      • لباس عوض کرد  +  تو فرات غسل کرد + خودشو معطر کرد
      • عطیه میگه دستشو گرفتم دوتایی با همدیگه آمدیم

      آی عاشقای حسین دلتون میخواد کربلا ان شاءالله یه اربعینی کنار قبر اباعبدالله

      • میگه آهسته آهسته آمدیم رسید کنار قبر حسین
      • سه مرتبه فریاد زد: الله اکبر الله اکبر الله اکبر
      • از هوش رفت میگه رفتم یه قدری آب به صورتش زدم تا چشماشو باز کرد
      • گفت قال: حَبیبٌ لا یُجیبُ حَبیبَهُ.
      • من جابرم پیر غلام شما هستم
      • آقاجون جواب حبیب نمیدی وأنّى لَکَ بِالجَوابِ
      • خودشو رو قبر انداخت ناله زد گریه کرد
      • عرض کنم جابر تو اومدی کنار قبر حسین در حالی که بدن دفن شده
      • کسی تو رو کعب نی نزده
      • کسی به تو تازیانه نزدی
      • تو به قبر رو دیدی غش کردی
      •  بمیرم برا اون خواهری
      • برای اون دختری
      • گودال قتلگاه
      •  گوالی پر از نیزه شکسته ها و شمشیر شکسته ها
      • تو گودال چیزی مشخص نبود
      • یکم گوش کنیم...
      • آخ گلی گم کرده ام می جویم او را ...هر گل می رسم می بویم او را ...
      • بدن بی سر بابا
      • اربا اربا رو دیدن
      • خودشون رو رو پیکر حسین انداختن
      • تازیانه خوردن
      • نانجیبا بهشون خندیدن
      • هر کجا نشستید سه مرتبه یا حسین...
      • دشمنت کشت ولی نور تو خاموش نگشت

      آن جلوه که فانی نشود نور خداست

       

      اَللّهُمَّ اِنّا نَسْئَلُکَ وَ نَدْعُوکَ بِاسْمِکَ الْعَظیمِ الاْعْظَمِ، اَلاْعَزِّ الاْجَلِّ الاْکْرَمِ، بحقِّ امامِ زمانِنا، بِدَمِ المظلوم ده مرتبه یا اَللّهُ یا اَللّهُ یا اللّهُ...

      یا رحمن یا رحیم یا مُقَلِبَ القُلوب ثَبِت قُلوبَنا علی دینِک و علی مُحَبَهِ الحُسَین فِی الدُّنیا و الاَخِرَه

      الهی یَا حَمِیدُ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ

      یَا عَالِی بِحَقِّ عَلِیٍّ

      یَا فَاطِرُ بِحَقِّ فَاطِمَه

      یَا مُحْسِنُ بِحَقِّ الْحَسَنِ

      یا قدیم الاحسان بحق الحسین (ع)

       

       


      1.  [WU1]یه وقتی یه پیرمردی بین جوان ها نشسته بود تو مدینه اینو مجمع البیان نقل کرده جالبه این قصه یه پیرمرد متعصب لجوج ایناییکه هنوزم من گاهی برخورد می کنم باهاشون گاهی سفرهایی که میریم مخصوصاً خارج از کشور هنوز یاد طاغوت هنوز یاد شاه هنوز یاد مسائل قبل از انقلاب دنیات زیر و رو شده این هنوز فکرش توی سلطنته این پیرمرد لجوج متعصب جوان ها را دور هم جمع کرد گفت ها چی شده با هم صلح کردید اوس و خزرج کنار هم نشستید شما می دانید چقد باباهای شما را اینا کشتن چقدر باباهایی شمارو اونا کشتن تو می دونی پدر تورو اینا تو می دونی یکی یکی شروع کرد بین اینها ولوله انداختن و اختلاف انداختن و خدا لعنت کنه کسانی که با این نگاه می آیند کارشون را هم نهادینه می کنند گفت گفت یه مرتبه جوان ها اون حس جنگجویشون تحریک شد بلند شدند شمشیر دست گرفتند حرکت کردند برای درگیری و نزاع یه کسی دوید به پیغمبر خبر داد یا رسول الله چرا نشستید؟ تمام بافته های شما را کسی از بین برد دوباره اوس و خزرج شمشیر دست گرفتند اونقدر پیغمبر با سرعت آمد که یه طرف عباش به زمین کشیده می شد خودشو رسوند ایستاد جلو جمعیت فرمود: الله الله أبدَعوی الجاهلیة ترجعون؛(سیره ابن هشام) باریک الله سر خونه اولتون برگشتید دوباره یاد جاهلیت کردید بالأخره آرام کرد و داستان تمام شد.

       

       [WU2]

      هاشم مرقال از اصحاب خاص امیرالمؤمنین خیلی علی رو دوست داشت تو جنگ صفین اومد خدمت آقا داشت می رفت میدان آقا بهش فرمودند: هاشم وصیتی سفارشی نداری گفت: چرا آقا یه وصیت دارم دوست ندارم تمام دنیا و ما فیها را به من بدهند دست تو دست دشمن شما بذارم من تا آخرین لحظه میخوام در برائت از دشمنان شما کوشا باشم آقا دعاش کرد جزاک الله؛ خداوند بهت جزای خیر بده امام دعاش کرد.

       

      حالا عرضم اینجاست خوب دقت کنید رفت میدان هاشم مرقال همین طور که شروع کرد جنگیدن دید یه جوانی از سپاه معاویه درحالی که می جنگه با امیرالمؤمنین و با سپاهیان اون حضرت داره به امیرالمؤمنین ناسزا میگه، فحش میده، توهین می کنه، هاشم مرقال متوقفش کرد گفت جوان به کی ناسزا میگی گفت به علی بن ابی طالب گفت برا چی؟

       

      گفت به دو دلیل: «بَلَغَنِی‏ أَنَّ صَاحِبَکُمْ لَا یُصَلِّی»؛ به ما گفتن صاحب شما علی نماز نمی خواند

      به ما گفتن خلیفه سوم را امام شما به قتل رسونده هاشم مرقال فرمودند که جوان این دومیش که دروغ محضه هیچ دخالتی امیرالمؤمنین در جریانی که تو مدینه پیش اومد و منجر به قتل خلیفه سوم شد نداشت این دروغ محضه همینایی که پرچمشو عَلَم کردند همینایی که پیراهنشو بر سر نی و پرچم کردند همین ها این کار کردند این دروغ ولی یکیشو می تونم ثابت کنم دستشو گرفت اوردش بین اصحاب امیرالمؤمنین گفت اینارو می شناسی این عمار این اویس ببین پیشانیاشو این مالک تمام آثار سجده کی گفته علی لا یصلی اینا پیرو اویس قرن یه شب تا به صبح گاهی به سجده بوده علی امام ایناست اویس زیر عَلَم یه بی نماز سینه می زنه بابا تو آدمایی که از این آقا آقاش این امام را نمی شناسی ایناییکه دارند از حمایت می کنند ببین ببین کی داره حمایت می کنه اونطرف قضیه کیا هستند تو غرب حمایت از خط فتنه می کنند این طرف کیا حمایت از نظام و رهبری می کنند شما ببین افراد را بشناس اویس داره زیر عَلَمِ امیرالمؤمنین عمار داره زیر عَلَمِ امیرالمؤمنین سینه می زنه جوان عذرخواهی کرد پیوست به سپاه حضرت امیر عمرعاص از اون عقب فریاد زد برگرد خدعک العراقی؛ این عراقی گولت زد گفت نه: نصحنی؛ نصیحتم کرد

       

       

      • M.M.HKH
      ۰۴
      مهر
      ۰۰

          «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِین وَ الصَّلَاةُ وَ السَّلَامُ عَلَى سَیِّدِنَا وَ نَبِیِّنَا وَ حَبِیبُ قُلُوبِنَا أبوألقاسِمِ مُحَمَّدٍ (صلوات) وَ عَلی آلِهِ الطَیِّبینَ الطَّاهِرِین ألمَعصومین سیَّما بقیة الله فِی الْاَرَضین ولعن علی اعدائهم أعدا الله أجمعین».

      •  صدها اندیشمند به تحلیل قیام کربلا پرداختند
      • هر کدام هم از یک منظری این جریان را مورد بررسی قرار دادند
      • سیاسیون غالباً هدف امام حسین را تشکیل حکومت دانستند
      • عرفا هدف اباعبدالله را جنبه های عرفانی و شهادت دانستند
      • عده ای تکلیف عده ای امر به معروف
      • هر کسی از یه منظری این قیام را تحلیل کردند
      • البته گاهی هم تو این تحلیل ها البته گیر کردند(البته اینجا جای بحث های علمیش نیست)
      • زیباترین تحلیل از قیام عاشورا را در این فراز زیارت اربعین
      1. مبارزه با جهل و نادانی

      حسین بشهاد رسید  «لِیَسْتَنْقِذَ عِبَادَکَ مِنَ الْجَهَالَةِ وَ حَیْرَةِ الضَّلَالَةِ»؛ برای اینکه جامعه را از جهل و نادانی و ضلالت انعاس کنه

      1. مثل غریق نجاتی وقتی جامعه در گرداب جهل و نادانی بود حسین راه زدودن این جهل را جزء در خون دادن ندید «وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِیکَ لِیَسْتَنْقِذَ عِبَادَکَ مِنَ الْجَهَالَةِ وَ حَیْرَةِ الضَّلَالَةِ»
      2. خب سؤال چه جهلی تو جامعه بود
      3. سؤال دوم چگونه قیام امام حسین این جهل را از بین برد
      4. کمی به قرآن برگردیم
      5. قرآن ریشة بسیاری از گرفتاری ها را تو جامعه جهل میدانه
      6.  قوم موسی بعد غرق فرعون غرق + نجات + معجزات= گفتن «قَالُواْ یَا مُوسَی اجْعَل لَّنَا إِلَهًا» + «کمَا لَهُمْ آلِهَةٌ» = قرآن میفرماد «قَالَ إِنَّکمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ» شما آدم های نادانی هستید.
      • جهلشون چی بود؟ موسی که خودش بنده است: تجهلون بان موسی عبد و لا یستطع یخلق خالق

      نمونه اول: جهل قوم موسی به بحث توحید و مقام عبودیت بود .

      1.  نمونة دوم قوم لوط + شهوت رانی + غرائز جنسی از راه حرام = لوط: «أَئِنَّکمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ شَهْوَةً مِّن دُونِ النِّسَاء»خدا غریزه ای به شما داده راهی هم گذاشته به نام ازدواج اینو گذاشتید کنار رفتید سراغ حرام «بَلْ أَنتُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ»؛ شما آدمای نادانی هستید
      • نادانی اینا چی بود؟
        جهل به جایگاه ارضاء صحیح غرائز و اشتباه در برداشت از استفاده در غرائز

      9. نمونة سوم: برادران یوسف و سختی هاش + یوسف گفت: «هَلْ عَلِمْتُم مَّا فَعَلْتُم بِیُوسُفَ وَأَخِیهِ» «إِذْ أَنتُمْ جَاهِلُونَ»

      • شما جاهلید چون حسودید، حسود جهل باعث حسادتت میشه
      • شهوت رانی؛ تَجْهَلُونَ؛ بت پرستی؛ تَجْهَلُونَ؛
      1. و بالأخره = در غرر روایتی هست:
      2. «الْجَهْلُ أَصْلُ کُلِّ شَر - الْجَهْلُ مَعْدِنُ الشَّر»
      3. درد سخت جامعه مدرن امروز جهله جهل
      4. اما جهل:  ما دو جور جهل داریم
      • یک جهل کهن، یک جهل نوین،
      •  یک جاهلیت اولی یک جاهلیت جدید

       

      1. جاهلیت اولی
      2. قرآن می فرماید:«وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیَّةِ الْأُولَی»
      3. علاه در بیانی زیبا در المیزان میفرماید چرا خدا جاهلیت اولی فرمود؟
      4.  یعنی جاهلیت های دیگر هم می آید امروز هم تو قرن بیستم شاید جاهلیت هایی باشد
      • عرب جاهلی:  «أَلْهَاکمُ التَّکاثُرُ»
      •  به ثروت اندوختن
      • به افراد بالیدن جاهلیت
      • دختر زنده به گور کردن
      • جنگ ها و درگیری های بی مبنا بی اساس
      1. رسول خدا مبعوث شد جاهلیت اولی را از بین برد «کنتُمْ عَلَی شَفَا حُفْرَةٍ مِّنَ النَّارِ»؛  نجات داد «کنتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکمْ»؛
      2. اختلاف ها شد دوستی،
      • بت پرستی شد خداپرستی،
      • دختر زنده به گور کردن ریشه کن شد
      • جامعة عرب برا دختر و زن حساب باز کرد
      • تکاثر رفت بجاش زهد آمد
      • کار به جایی رسید مردم مدینه خانه هاشون با مردم مهاجر مکه تقسیم کردند
      • کار به جایی رسید شهید توی جبهه داشت جان می داد آب نمی آشامید میگه بده به اون یکی اون تشنه است
      • کار به جایی رسید که مردم تو مدینه خرماشون می چیدن تو ظرف می کردند شمشیرشون هم برمی داشتند دنبال پیغمبر تو جنگ تبوک، موته،
      • اینها تغییر جاهلیت اولی بود
      • که پیغمبرخدا این جاهلیت را عوض کرد البته گاهی بعضی ها می خواستند اینو دوباره دامن بزنند(که این طبیعت انسانیه.

       

      1. داستان پیرمرد اختلاف انداز [WU1] + خشم جوانان = پیامبر با سرعت آمد عبا بر زمین کشیده میشد = باریک الله
      2. امروزه پیرمدای زمان شاهی + خودم گفتم پیرمرد کی بهرین جداشد؟
      3. اما جاهلیت جدید بعد از پامبر
      4. آقایان رسول خدا از دنیا رفت نیم قرن بعد جاهلیت جدید اومد
      5.  این جاهلیت بت پرستی نبود
      6.  طاغوت پرستی بود
      • معاویه می گفت نماز جمعه چهارشنبه + مردم قبول می کردند
      • میگفت سب امیرالمؤمنین ؛ مردم باشه
      •  دیگه بت و چوب و سنگ نبود چی بود؟
      • طاغوت پرستی سلطنت به جای امامت و خلافت
      • پیروی کورکورانة از حاکم
      1.  این جاهلیت نیاز به یک انقلاب دیگه داره
      2.  لذا حُسَیْنٌ مِنِّی وَ أَنَا مِنْ حُسَیْن‏؛
      3. لذا اسلام با پیامبر شکل گرفت با امام حسین بقا
      • نبوی الحدوث و حسینی البقاء؛

       

      1. دو تا داستان براتون بگم ببیند جاهلیت دوم چه جور بود؟
      2. داستان جنگ هاشم مرقال [WU2] + جوان ناصبی + چرا صب؟ چون «بَلَغَنِی‏ أَنَّ صَاحِبَکُمْ لَا یُصَلِّی» و «وَ إنَّهُ قَاتِلُ عُثمَان» + گفت یه دقه با من نجنگ + اصحاب سپا رو نشون داد +آثار نماز بر وجوهشون + تاریخ عمان رو گفت + البته نفس داشت ها + جوان منقلب شد + عمر عاص دید فریاد زد + خدعک العراقی + گفت نه : نصحنی

       

      1. داستان دو هم مال همین صفینه علی ع با یک کسی می جنگید + اون شخص قرآن می خوند + أعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم «عَمَّ یَتَسَاءلُونَ * عَنِ النَّبَإِ الْعَظِیمِ * الَّذِی هُمْ فِیهِ مُخْتَلِفُونَ * کلَّا سَیَعْلَمُونَ * ثُمَّ کلَّا سَیَعْلَمُونَ * أَلَمْ نَجْعَلِ الْأَرْضَ مِهَادًا» + آقا متوقفش کرد + أتعرف نبأ العظیم؛ + نه + والله أنا النباء العظیم + تأویل آیه نه تفسیر ( تفسیر آیه به معنای معاد و قیامته باطنش علیه )

       

      1. امام حسین خون داد این جهل از جامعه بگیره

       

      • انقلاب مدینه *انقلاب توابین *انقلاب زید بن علی بن الحسین *انقلاب یحیی بن زید *انقلاب نفس زکیه *انقلاب حسین شهید فخ، پشت سر هم +
      • جریان  فریاد یالثارات الحسین
      • «لِیَسْتَنْقِذَ عِبَادَکَ مِنَ الْجَهَالَةِ وَ حَیْرَةِ الضَّلَالَةِ

       

      1. یه مطلبی هم + ارتباط این بحث باشه با زندگی امروز ما

                  ... بیشتر مال جوون تر ها می گم ...

      1. این دستگاه های برق کنار خیابون هست نوشته خطر برق گرفتگی + مال کی نوشته؟ + رییس اداره برق؟

       

      • خودمون رو در معرض کتب ظاله قرار ندیم + اگه بلد نیستیم
      1. روایت پیامبر : جوان ها به عالمی که پنج ویژگی داره برین
      • لَا تَجْلِسُوا عِنْدَ کُلِّ عَالِمٍ یَدْعُوکُمْ
      • إِلَّا عَالِمٌ یَدْعُوکُمْ مِنَ الْخَمْسِ إِلَى الْخَمْسِ

       

      1. مِنَ الشَّکِّ إِلَى الْیَقِینِ
      • شبه انداز بی سواده اگه مردشه حرف تازه بیاره
      • داستان هشام و داییش که آوردش خدت امام صادق (خدا رحمت کنه افرادی که دست جوونارو میگیرند)

       

      1. وَ مِنَ الْکِبْرِ إِلَى التَّوَاضُعِ
      • هفت آبان روز کوروش کبر قومتیتی (نژاد برتر)

       

      1. وَ مِنَ الرِّیَاءِ إِلَى الْإِخْلَاصِ

       

      1. وَ مِنَ الْعَدَاوَةِ إِلَى النَّصِیحَةِ
      • دشمنی رو از بین ببره (توکانال ها عرب و عجم ، عراقی ایرانی )
      • یه سخنرانی کنه فتنه ای به پا کنه

       

      1. وَ مِنَ الرَّغْبَةِ إِلَى الزُّهْدِ»
      • مطلبی می خوندم از آثار و برکات فلان گناه سخن عالمانه می گفت
      • مسابقه در گناه می کشونه
      • برند بازی و لاکچری گری.

       

      لِیَسْتَنْقِذَ عِبَادَکَ مِنَ الْجَهَالَةِ وَ حَیْرَةِ الضَّلَالَةِ

      حرکت حسین هنوز ادامه داره

       

      1. حرکت اربعین این مطلب رو اثبات می کنه هنوز شاهراه راه هدایت حسین ع پر قوته

       

      1. آیا حرکتی رو در عالم میشناسید با این همه اراده
      2. اربعین نماد اراده است
      3. مقایسه بین دیان بودا و هندو

       

       

      • اما ای جامانده ها این دل ها را امروز روانه کنید کنار قبر و بارگاه آسمانی اباعبدالله امروز ...
      • کنار قدم های جابر، سوی نینوا رهسپاریم

      ستون های این جاده را ما، به شوق حرم می شماریم

      • شبیه رباب و سکینه، برای شما بی قراریم

      ازین سختی و دوری راه، به شوق تو باکی نداریم

      • فدایی زینب، پر از شور و عشقیم

      اگر که خدا خواست، بزودی دمشقیم

      لبیک یا حسین

       

      • دو تا زائر داشت یقینی، عطیه و جابر بن عبدالله انصاری (نقل های دیگه اهل بیت رو هم گفتن اما این نقل که یقینا این دو تا بودن)
      • جابر بن عبدالله انصاری
      • عَطِیَّة بن سَعد بن عَوفی (مفسر قرآن شاگرد ابن عباس.پیرو علی)
      • عطیه میگه دوتایی از مدینه آمدیم
      •  نزدیکای کربلا که رسیدیم جابر کفش هاشو از پا در اُورد
      •  حافیا؛ پا برهنه شد
      • لباس عوض کرد  +  تو فرات غسل کرد + خودشو معطر کرد
      • عطیه میگه دستشو گرفتم دوتایی با همدیگه آمدیم

      آی عاشقای حسین دلتون میخواد کربلا ان شاءالله یه اربعینی کنار قبر اباعبدالله

      • میگه آهسته آهسته آمدیم رسید کنار قبر حسین
      • سه مرتبه فریاد زد: الله اکبر الله اکبر الله اکبر
      • از هوش رفت میگه رفتم یه قدری آب به صورتش زدم تا چشماشو باز کرد
      • گفت قال: حَبیبٌ لا یُجیبُ حَبیبَهُ.
      • من جابرم پیر غلام شما هستم
      • آقاجون جواب حبیب نمیدی وأنّى لَکَ بِالجَوابِ
      • خودشو رو قبر انداخت ناله زد گریه کرد
      • عرض کنم جابر تو اومدی کنار قبر حسین در حالی که بدن دفن شده
      • کسی تو رو کعب نی نزده
      • کسی به تو تازیانه نزدی
      • تو به قبر رو دیدی غش کردی
      •  بمیرم برا اون خواهری
      • برای اون دختری
      • گودال قتلگاه
      •  گوالی پر از نیزه شکسته ها و شمشیر شکسته ها
      • تو گودال چیزی مشخص نبود
      • یکم گوش کنیم...
      • آخ گلی گم کرده ام می جویم او را ...هر گل می رسم می بویم او را ...
      • بدن بی سر بابا
      • اربا اربا رو دیدن
      • خودشون رو رو پیکر حسین انداختن
      • تازیانه خوردن
      • نانجیبا بهشون خندیدن
      • هر کجا نشستید سه مرتبه یا حسین...
      • دشمنت کشت ولی نور تو خاموش نگشت

      آن جلوه که فانی نشود نور خداست

       

      اَللّهُمَّ اِنّا نَسْئَلُکَ وَ نَدْعُوکَ بِاسْمِکَ الْعَظیمِ الاْعْظَمِ، اَلاْعَزِّ الاْجَلِّ الاْکْرَمِ، بحقِّ امامِ زمانِنا، بِدَمِ المظلوم ده مرتبه یا اَللّهُ یا اَللّهُ یا اللّهُ...

      یا رحمن یا رحیم یا مُقَلِبَ القُلوب ثَبِت قُلوبَنا علی دینِک و علی مُحَبَهِ الحُسَین فِی الدُّنیا و الاَخِرَه

      الهی یَا حَمِیدُ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ

      یَا عَالِی بِحَقِّ عَلِیٍّ

      یَا فَاطِرُ بِحَقِّ فَاطِمَه

      یَا مُحْسِنُ بِحَقِّ الْحَسَنِ

      یا قدیم الاحسان بحق الحسین (ع)

       

       


      1.  [WU1]یه وقتی یه پیرمردی بین جوان ها نشسته بود تو مدینه اینو مجمع البیان نقل کرده جالبه این قصه یه پیرمرد متعصب لجوج ایناییکه هنوزم من گاهی برخورد می کنم باهاشون گاهی سفرهایی که میریم مخصوصاً خارج از کشور هنوز یاد طاغوت هنوز یاد شاه هنوز یاد مسائل قبل از انقلاب دنیات زیر و رو شده این هنوز فکرش توی سلطنته این پیرمرد لجوج متعصب جوان ها را دور هم جمع کرد گفت ها چی شده با هم صلح کردید اوس و خزرج کنار هم نشستید شما می دانید چقد باباهای شما را اینا کشتن چقدر باباهایی شمارو اونا کشتن تو می دونی پدر تورو اینا تو می دونی یکی یکی شروع کرد بین اینها ولوله انداختن و اختلاف انداختن و خدا لعنت کنه کسانی که با این نگاه می آیند کارشون را هم نهادینه می کنند گفت گفت یه مرتبه جوان ها اون حس جنگجویشون تحریک شد بلند شدند شمشیر دست گرفتند حرکت کردند برای درگیری و نزاع یه کسی دوید به پیغمبر خبر داد یا رسول الله چرا نشستید؟ تمام بافته های شما را کسی از بین برد دوباره اوس و خزرج شمشیر دست گرفتند اونقدر پیغمبر با سرعت آمد که یه طرف عباش به زمین کشیده می شد خودشو رسوند ایستاد جلو جمعیت فرمود: الله الله أبدَعوی الجاهلیة ترجعون؛(سیره ابن هشام) باریک الله سر خونه اولتون برگشتید دوباره یاد جاهلیت کردید بالأخره آرام کرد و داستان تمام شد.

       

       [WU2]

      هاشم مرقال از اصحاب خاص امیرالمؤمنین خیلی علی رو دوست داشت تو جنگ صفین اومد خدمت آقا داشت می رفت میدان آقا بهش فرمودند: هاشم وصیتی سفارشی نداری گفت: چرا آقا یه وصیت دارم دوست ندارم تمام دنیا و ما فیها را به من بدهند دست تو دست دشمن شما بذارم من تا آخرین لحظه میخوام در برائت از دشمنان شما کوشا باشم آقا دعاش کرد جزاک الله؛ خداوند بهت جزای خیر بده امام دعاش کرد.

       

      حالا عرضم اینجاست خوب دقت کنید رفت میدان هاشم مرقال همین طور که شروع کرد جنگیدن دید یه جوانی از سپاه معاویه درحالی که می جنگه با امیرالمؤمنین و با سپاهیان اون حضرت داره به امیرالمؤمنین ناسزا میگه، فحش میده، توهین می کنه، هاشم مرقال متوقفش کرد گفت جوان به کی ناسزا میگی گفت به علی بن ابی طالب گفت برا چی؟

       

      گفت به دو دلیل: «بَلَغَنِی‏ أَنَّ صَاحِبَکُمْ لَا یُصَلِّی»؛ به ما گفتن صاحب شما علی نماز نمی خواند

      به ما گفتن خلیفه سوم را امام شما به قتل رسونده هاشم مرقال فرمودند که جوان این دومیش که دروغ محضه هیچ دخالتی امیرالمؤمنین در جریانی که تو مدینه پیش اومد و منجر به قتل خلیفه سوم شد نداشت این دروغ محضه همینایی که پرچمشو عَلَم کردند همینایی که پیراهنشو بر سر نی و پرچم کردند همین ها این کار کردند این دروغ ولی یکیشو می تونم ثابت کنم دستشو گرفت اوردش بین اصحاب امیرالمؤمنین گفت اینارو می شناسی این عمار این اویس ببین پیشانیاشو این مالک تمام آثار سجده کی گفته علی لا یصلی اینا پیرو اویس قرن یه شب تا به صبح گاهی به سجده بوده علی امام ایناست اویس زیر عَلَم یه بی نماز سینه می زنه بابا تو آدمایی که از این آقا آقاش این امام را نمی شناسی ایناییکه دارند از حمایت می کنند ببین ببین کی داره حمایت می کنه اونطرف قضیه کیا هستند تو غرب حمایت از خط فتنه می کنند این طرف کیا حمایت از نظام و رهبری می کنند شما ببین افراد را بشناس اویس داره زیر عَلَمِ امیرالمؤمنین عمار داره زیر عَلَمِ امیرالمؤمنین سینه می زنه جوان عذرخواهی کرد پیوست به سپاه حضرت امیر عمرعاص از اون عقب فریاد زد برگرد خدعک العراقی؛ این عراقی گولت زد گفت نه: نصحنی؛ نصیحتم کرد

       

       

      • M.M.HKH
      ۰۴
      مهر
      ۰۰

      شرح و تفسیر زیارت نامه اربعین

      الف )حرکت مجاهدانه

       با دو شرط فَأَعْذَرَ فِی الدُّعَاءِ ، وَمَنَحَ النُّصْحَ ،

      1. تمام تلاش را مصروف داشت :فَأَعْذَرَ فِی الدُّعَاءِ (حجّت بر بندگانت قرار دادی و در دعوتش جای عذری باقی نگذاشت)
      2. با قصد خیر خواهی و  اخلاص
      1. (و از خیرخواهی دریغ نورزید وَمَنَحَ النُّصْحَ ،)
      2. اخلاص فَجاهَدَهُمْ فِیکَ

      ب) تلاش حداکثری

      1. وَبَذَلَ مُهْجَتَهُ فِیکَ و جانش را در راه تو بذل کرد (مهجه اخرین قطره خون داخل قلب)
      2. فَجاهَدَهُمْ فِیکَ صابِراً مُحْتَسِباً حَتَّیٰ سُفِکَ فِی طَاعَتِکَ دَمُهُ وَاسْتُبِیحَ حَرِیمُهُ؛ اللّٰهُمَّ فَالْعَنْهُمْ لَعْناً وَبِیلاً ، وَعَذِّبْهُمْ عَذاباً أَلِیماً. پس با آنان درباره تو صابرانه و به حساب تو جهاد کرد تا در طاعت تو خونش ریخته شد و حریمش مباح گشت
      3. با تمام گرفتاری ها و در اوج مصیبت ها السَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ الْمَظْلُومِ الشَّهِیدِ ، السَّلامُ عَلَی أَسِیرِ الْکُرُباتِ وَقَتِیلِ الْعَبَرَاتِ.

      ج ) هدف ( زدودن انحراف از جامعه )

      لِیَسْتَنْقِذَ عِبَادَکَ مِنَ الْجَهَالَةِ ، وَحَیْرَةِ الضَّلالَةِ تا بندگانت را از جهالت و سرگردانی گمراهی برهاند

      و بزرگترین انحراف نشناختن مقام امام و مخالفت کردن با امام در خلیفه مسلمانان دانستن یزید توسط مردم بود.

      سخنی بود که سید الشهدا «ع‏» پس از امتناع از بیعت با یزید و بیرون آمدن از پیش والی‏مدینه فرمود.مروان، فردای آن شب، امام حسین‏ «ع‏» را دید و به وی پیشنهاد کرد که با یزید بیعت کند و آن را به نفع دین و دنیای امام دانست.حضرت در پاسخ او چنین گفت: «انا لله‏ و انا الیه راجعون و علی الاسلام السلام اذ قد بلیت الامة براع مثل یزید و لقد سمعت جدی ‏رسول الله‏ «ص‏» یقول: الخلافة محرمة علی آل ابی سفیان‏».[1] یعنی بر اسلام، سلام باد، باید فاتحه اسلام را خواند و با اسلام خدا حافظی کرد، آنگاه که والی مسلمانان کسی همچون ‏یزید باشد.از پیامبر خدا شنیدم که می‏فرمود خلافت بر آل ابو سفیان حرام است.امام، با ادامه سلطه امویان بر مقدرات مسلمین و بازی با دین خدا، تباه شدن دستاوردهای وحی ‏را عیان می‏دید.با توجه به اینکه رسم عرب بر این است که هنگام خدا حافظی و وداع هم ‏سلام می‏دهد، رابطه سخن فوق روشن می‏گردد.
      [1] لهوف، ص 11، سوگنامه آل محمد، ص 116 (به نقل از مثیر الاحزان)، عوالم (امام حسین)، ص 175.

      فرق است میان جهالت و ضلالت

      اینجا باید به دو نوع جهل اشاره کنیم: یکی جهل کُهَن و دیگری جهل نوین. به عبارت دیگر جاهلیت قدیم و جاهلیت جدید. قرآن می فرماید قبل از اسلام جاهلیتی بین مردم بود بنام جاهلیت اولی: وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیَّةِ الْأُولَی[۵] جاهلیت کهن و نخستین. یعنی یک جاهلیت اولیٰ بوده و بعدا جاهلیت های دیگر میاد.

      جاهلیت اولی چه بود؟ بت پرستی، تکاثر (ثروت اندوختن و به کمیت ارزش دادن)، دختر زنده به گور کردن، جنگ ها و درگیری های بی دلیل.

      با بعثت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم جاهلیت اولی برطرف شد. قرآن می فرماید کُنتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ با هم اختلاف داشتید اختلافات تبدیل به دوستی شد کُنتُمْ عَلَیٰ شَفَا حُفْرَةٍ مِّنَ النَّارِ فَأَنقَذَکُم مِّنْهَا بر لبه پرتگاه آتش بودید که شما را از آن نجات داد.[۶] بت پرستی تبدیل شد به خدا پرستی؛ اختلافات تبدیل شد به دوستی؛ زنده به گور کردن ریشه کن شد؛ کار به جایی رسید مردم مدینه خانه هایشان را با مردم مهاجر مکه تقسیم کردند. اینها تغییر جاهلیت اولیٰ بود که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم این جاهلیت را از بین برد.

      پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم از دنیا رفت و نیم قرن گذشت. سال ۶۱ هجری جاهلیتی جامعه را فرا گرفت. این جاهلیت بت پرستی نبود، طاغوت پرستی بود. در این جاهلیت معاویه می گفت نماز جمعه چهارشنبه برگزار شود، مردم می پذیرفتند. می گفتند افرادی حاکم باشند که به سادگی مرتکب گناه می شوند و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم اینها را تَرد کردند، مردم می پذیرفتند. این جاهلیت نو بود. جاهلیت بت و چوب و سنگ نبود. طاغوت پرستی و پیروی کورکورانه از حاکم ظالم بود. لذا این جاهلیت نیاز به یک انقلاب دیگر داشت. امام حسین علیه السلام دین جدش و امت اسلام را در خطر دید لذا اقدام کرد. برای همین است که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود «حسین منی و انا من حسین.» حسین از من است و من از حسین. لذا اسلام با پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم شکل گرفت و با امام حسین بقاء (نبوی الحدوث و حسینی البقاء) یافت.

      اینها نمونه هایی از جهل بود، یعنی بی اطلاعی. خطرناک تر از این جهل اینست که کسی که نسبت به چیزی اطلاع و آگاهی و علم داشته باشد ولی آنرا کتمان کند و حق را بپوشاند و خودش را جاهل جلوه دهد. یا اینکه مطلبی را به غلطیاد گرفته باشد این یعنی ضلالت

      نمونه های متعددی در تاریخ دیده می شود از کسانی که اطلاع داشتند و آگاهی داشتند ولی آنرا کتمان کردند. در قضیه غدیر حَسّان، طلحه و زبیر و ... در غدیر حضور داشتند و خبر داشتند ولی در مواقع حساس خودشان را به آن راه زدند.

      د)ویژگی های امام

      همراهی با امام در این مسیر لازم است لذا باید معرفت به امامان علیهم صلوا الله را بیشتر کنیم .

      • .  السَّلامُ عَلَی وَلِیِّ اللّهِ وَحَبِیبِهِ ، السَّلامُ عَلَی خَلِیلِ اللّهِ وَنَجِیبِهِ ، السَّلامُ عَلَی صَفِیِّ اللّهِ وَابْنِ صَفِیِّهِ ، السَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ الْمَظْلُومِ الشَّهِیدِ ، السَّلامُ عَلَی أَسِیرِ الْکُرُباتِ وَقَتِیلِ الْعَبَرَاتِ.

      سلام بر ولی خدا و حبیبش، سلام بر دوست خدا و نجیبش، سلام بر بنده برگزیده خدا و فرزند برگزیده اش، سلام بر حسین مظلوم شهید، سلام بر آن دچار گرفتاری ها و کشته اشک ها،

      • . اللّهُمَّ إِنِّی أَشْهَدُ أَنَّهُ وَ لِیُّکَ وَابْنُ وَلِیِّکَ ، وَصَفِیُّکَ وَابْنُ صَفِیِّکَ ، الْفَائِزُ بِکَرَامَتِکَ ، أَکْرَمْتَهُ بِالشَّهَادَةِ ، وَحَبَوْتَهُ بِالسَّعَادَةِ ، وَاجْتَبَیْتَهُ بِطِیبِ الْوِلادَةِ، وَجَعَلْتَهُ سَیِّداً مِنَ السَّادَةِ ، وَقَائِداً مِنَ الْقَادَةِ ، وَذَائِداً مِنَ الذَّادَةِ ، وَأَعْطَیْتَهُ مَوَارِیثَ الْأَنْبِیَاءِ ، وَجَعَلْتَهُ حُجَّةً عَلَی خَلْقِکَ مِنَ الْأَوْصِیَاءِ 

      أَشْهَدُ أَنَّکَ کُنْتَ نُوراً فِی الْأَصْلابِ الشَّامِخَةِ ، وَالْأَرْحامِ الْمُطَهَّرَةِ ، لَمْ تُنَجِّسْکَ الْجاهِلِیَّةُ بِأَنْجاسِها ، وَلَمْ تُلْبِسْکَ الْمُدْلَهِمَّاتُ مِنْ ثِیابِها ، وَأَشْهَدُ أَنَّکَ مِنْ دَعائِمِ الدِّینِ ، وَأَرْکانِ الْمُسْلِمِینَ ، وَمَعْقِلِ الْمُؤْمِنِینَ ، وَأَشْهَدُ أَنَّکَ الْإِمامُ الْبَرُّ التَّقِیُّ الرَّضِیُّ الزَّکِیُّ الْهادِی الْمَهْدِیُّ ،

      خدای من تو را شاهد می گیرم که من دوستم با آنان که او را دوست دارند و دشمنم با آنان که با او دشمن اند، پدر و مادرم فدایت ای فرزند رسول خدا، گواهی می دهم که تو در صلب های بلندمرتبه و رحم های پاک نوری بودی، جاهلیت با ناپاکی هایش تو را آلوده نکرد و از جامه های تیره و تارش به تو نپوشاند و گواهی می دهم که تو از ستون های دین و پایه های مسلمانان و پناهگاه مردم مؤمنی و گواهی می دهم که پیشوای نیکوکار، با تقوا، راضی به مقدرات حق، پاکیزه، هدایت کننده و هدایت شده ای

      • وَأَشْهَدُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ مِنْ وُلْدِکَ کَلِمَةُ التَّقْوی ، وَأَعْلامُ الْهُدی ، وَالْعُرْوَةُ الْوُثْقی ، وَالْحُجَّةُ عَلَی أَهْلِ الدُّنْیا

      و گواهی می دهم که امامان از فرزندانت، اصل تقوا و نشانه های هدایت و دستگیره محکم و حجّت بر اهل دنیا هستند

      ه)امام حسین شناسی

      السَّلامُ عَلَیْکَ یَا ابْنَ رَسُولِ اللّهِ ، السَّلامُ عَلَیْکَ یَا ابْنَ سَیِّدِ الْأَوْصِیاءِ ، أَشْهَدُ أَنَّکَ أَمِینُ اللّهِ وَابْنُ أَمِینِهِ ، عِشْتَ سَعِیداً، وَمَضَیْتَ حَمِیداً ، وَمُتَّ فَقِیداً ، مَظْلُوماً شَهِیداً ، وَأَشْهَدُ أَنَّ اللّهَ مُنْجِزٌ مَا وَعَدَکَ ، وَمُهْلِکٌ مَنْ خَذَلَکَ ، وَمُعَذِّبٌ مَنْ قَتَلَکَ ، وَأَشْهَدُ أَنَّکَ وَفَیْتَ بِعَهْدِ اللّهِ ، وَجاهَدْتَ فِی سَبِیلِهِ حَتّی أَتَاکَ الْیَقِینُ ، فَلَعَنَ اللّهُ مَنْ قَتَلَکَ ، وَلَعَنَ اللّهُ مَنْ ظَلَمَکَ ، وَلَعَنَ اللّهُ أُمَّةً سَمِعَتْ بِذلِکَ فَرَضِیَتْ بِهِ؛

      سلام بر تو ای فرزند رسول خدا، سلام بر تو ای فرزند سرور جانشینان، شهادت می دهم که تو امین خدا و فرزند امین اویی، خوشبخت زیستی و ستوده درگذشتی و از دنیا رفتی گم گشته و مظلوم و شهید، گواهی می دهم که خدا وفاکننده است آنچه را به تو وعده داده و نابودکننده کسانی را که از یاری ات دریغ ورزیدند و عذاب کننده کسانی را که تو را کشتند و گواهی می دهم که تو به عهد خدا وفا کردی و در راهش به جهاد برخاستی تا مرگت فرا رسید،

      و) موانع حرکت به سمت رشد و تعالی

      1. دنیا پرستی وَقَدْ تَوَازَرَ عَلَیْهِ مَنْ غَرَّتْهُ الدُّنْیا ، وَبَاعَ حَظَّهُ بِالْأَرْذَلِ الْأَدْنی، وَشَرَی آخِرَتَهُ بِالثَّمَنِ الْأَوْکَسِ ،
      2. هوا پرستی وَتَغَطْرَسَ وَتَرَدَّی فِی هَوَاهُ ، وَأَسْخَطَکَ وَأَسْخَطَ نَبِیَّکَ
      3. اطاعت از ظالمین وَأَطَاعَ مِنْ عِبادِکَ أَهْلَ الشِّقاقِ وَالنِّفاقِ ، وَحَمَلَةَ الْأَوْزارِ ، الْمُسْتَوْجِبِینَ النَّارَ ،

      فَجاهَدَهُمْ فِیکَ صابِراً مُحْتَسِباً حَتَّی سُفِکَ فِی طَاعَتِکَ دَمُهُ وَاسْتُبِیحَ حَرِیمُهُ؛ اللّٰهُمَّ فَالْعَنْهُمْ لَعْناً وَبِیلاً ، وَعَذِّبْهُمْ عَذاباً أَلِیماً.

      1. نه تنها دنیا پرستی و هواپرستی مانع است بلکه رضایت به فعل ظالمان هم مانع است

      فَلَعَنَ اللّهُ مَنْ قَتَلَکَ ، وَلَعَنَ اللّهُ مَنْ ظَلَمَکَ ، وَلَعَنَ اللّهُ أُمَّةً سَمِعَتْ بِذلِکَ فَرَضِیَتْ بِهِ؛

      ی) وظایف ما نسبت به امام

      1. اللّهُمَّ إِنِّی أُشْهِدُکَ أَنِّی وَلِیٌّ لِمَنْ والاهُ ،
      2. وَعَدُوٌّ لِمَنْ عاداهُ ،
      3.  بِأَبِی أَنْتَ وَأُمِّی یَا ابْنَ رَسُولِ اللّه

      خدای من تو را شاهد می گیرم که من دوستم با آنان که او را دوست دارند و دشمنم با آنان که با او دشمن اند، پدر و مادرم فدایت ای فرزند رسول خدا

      1. وَأَشْهَدُ أَنِّی بِکُمْ مُؤْمِنٌ ،
      2.  وَبِإِیابِکُمْ مُوقِنٌ ، بِشَرایِعِ دِینِی ، وَخَواتِیمِ عَمَلِی ،
      3. وَقَلْبِی لِقَلْبِکُمْ سِلْمٌ ،
      4. وَأَمْرِی لِأَمْرِکُمْ مُتَّبِعٌ ،
      5.  وَنُصْرَتِی لَکُمْ مُعَدَّةٌ حَتَّی یَأْذَنَ اللّهُ لَکُمْ ،
      6. فَمَعَکُمْ مَعَکُمْ لَامَعَ عَدُّوِکُمْ ، صَلَواتُ اللّهِ عَلَیْکُمْ ، وَعَلَی أَرْواحِکُمْ وَأَجْسادِکُمْ، وَشاهِدِکُمْ وَغَائِبِکُمْ ، وَظَاهِرِکُمْ وَبَاطِنِکُمْ

      و گواهی می دهم که من به یقین مؤمن به شمایم و به بازگشتتان یقین دارم، بر اساس قوانین دینم و عواقب عملم و قلبم با قلبتان در صلح و کارم پیرو کارتان و یاری ام برای شما آماده است تا خدا به شما اجازه دهد، پس با شمایم نه با دشمنانتان، درودهای خدا بر شما و بر ارواح و پیکرهایتان و بر حاضر و غایبتان و بر ظاهر و باطنتان، آمین ای پروردگار جهانیان

      الف )حرکت مجاهدانه

       با دو شرط فَأَعْذَرَ فِی الدُّعَاءِ ، وَمَنَحَ النُّصْحَ ،

      1. تمام تلاش را مصروف داشت :فَأَعْذَرَ فِی الدُّعَاءِ (حجّت بر بندگانت قرار دادی و در دعوتش جای عذری باقی نگذاشت)
      2. با قصد خیر خواهی و  اخلاص
      1. (و از خیرخواهی دریغ نورزید وَمَنَحَ النُّصْحَ ،)
      2. اخلاص فَجاهَدَهُمْ فِیکَ

      ب) تلاش حداکثری

      1. وَبَذَلَ مُهْجَتَهُ فِیکَ و جانش را در راه تو بذل کرد (مهجه اخرین قطره خون داخل قلب)
      2. فَجاهَدَهُمْ فِیکَ صابِراً مُحْتَسِباً حَتَّیٰ سُفِکَ فِی طَاعَتِکَ دَمُهُ وَاسْتُبِیحَ حَرِیمُهُ؛ اللّٰهُمَّ فَالْعَنْهُمْ لَعْناً وَبِیلاً ، وَعَذِّبْهُمْ عَذاباً أَلِیماً. پس با آنان درباره تو صابرانه و به حساب تو جهاد کرد تا در طاعت تو خونش ریخته شد و حریمش مباح گشت
      3. با تمام گرفتاری ها و در اوج مصیبت ها السَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ الْمَظْلُومِ الشَّهِیدِ ، السَّلامُ عَلَی أَسِیرِ الْکُرُباتِ وَقَتِیلِ الْعَبَرَاتِ.

      ج ) هدف ( زدودن انحراف از جامعه )

      لِیَسْتَنْقِذَ عِبَادَکَ مِنَ الْجَهَالَةِ ، وَحَیْرَةِ الضَّلالَةِ تا بندگانت را از جهالت و سرگردانی گمراهی برهاند

      و بزرگترین انحراف نشناختن مقام امام و مخالفت کردن با امام در خلیفه مسلمانان دانستن یزید توسط مردم بود.

      سخنی بود که سید الشهدا «ع‏» پس از امتناع از بیعت با یزید و بیرون آمدن از پیش والی‏مدینه فرمود.مروان، فردای آن شب، امام حسین‏ «ع‏» را دید و به وی پیشنهاد کرد که با یزید بیعت کند و آن را به نفع دین و دنیای امام دانست.حضرت در پاسخ او چنین گفت: «انا لله‏ و انا الیه راجعون و علی الاسلام السلام اذ قد بلیت الامة براع مثل یزید و لقد سمعت جدی ‏رسول الله‏ «ص‏» یقول: الخلافة محرمة علی آل ابی سفیان‏».[1] یعنی بر اسلام، سلام باد، باید فاتحه اسلام را خواند و با اسلام خدا حافظی کرد، آنگاه که والی مسلمانان کسی همچون ‏یزید باشد.از پیامبر خدا شنیدم که می‏فرمود خلافت بر آل ابو سفیان حرام است.امام، با ادامه سلطه امویان بر مقدرات مسلمین و بازی با دین خدا، تباه شدن دستاوردهای وحی ‏را عیان می‏دید.با توجه به اینکه رسم عرب بر این است که هنگام خدا حافظی و وداع هم ‏سلام می‏دهد، رابطه سخن فوق روشن می‏گردد.
      [1] لهوف، ص 11، سوگنامه آل محمد، ص 116 (به نقل از مثیر الاحزان)، عوالم (امام حسین)، ص 175.

      فرق است میان جهالت و ضلالت

      اینجا باید به دو نوع جهل اشاره کنیم: یکی جهل کُهَن و دیگری جهل نوین. به عبارت دیگر جاهلیت قدیم و جاهلیت جدید. قرآن می فرماید قبل از اسلام جاهلیتی بین مردم بود بنام جاهلیت اولی: وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیَّةِ الْأُولَی[۵] جاهلیت کهن و نخستین. یعنی یک جاهلیت اولیٰ بوده و بعدا جاهلیت های دیگر میاد.

      جاهلیت اولی چه بود؟ بت پرستی، تکاثر (ثروت اندوختن و به کمیت ارزش دادن)، دختر زنده به گور کردن، جنگ ها و درگیری های بی دلیل.

      با بعثت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم جاهلیت اولی برطرف شد. قرآن می فرماید کُنتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ با هم اختلاف داشتید اختلافات تبدیل به دوستی شد کُنتُمْ عَلَیٰ شَفَا حُفْرَةٍ مِّنَ النَّارِ فَأَنقَذَکُم مِّنْهَا بر لبه پرتگاه آتش بودید که شما را از آن نجات داد.[۶] بت پرستی تبدیل شد به خدا پرستی؛ اختلافات تبدیل شد به دوستی؛ زنده به گور کردن ریشه کن شد؛ کار به جایی رسید مردم مدینه خانه هایشان را با مردم مهاجر مکه تقسیم کردند. اینها تغییر جاهلیت اولیٰ بود که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم این جاهلیت را از بین برد.

      پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم از دنیا رفت و نیم قرن گذشت. سال ۶۱ هجری جاهلیتی جامعه را فرا گرفت. این جاهلیت بت پرستی نبود، طاغوت پرستی بود. در این جاهلیت معاویه می گفت نماز جمعه چهارشنبه برگزار شود، مردم می پذیرفتند. می گفتند افرادی حاکم باشند که به سادگی مرتکب گناه می شوند و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم اینها را تَرد کردند، مردم می پذیرفتند. این جاهلیت نو بود. جاهلیت بت و چوب و سنگ نبود. طاغوت پرستی و پیروی کورکورانه از حاکم ظالم بود. لذا این جاهلیت نیاز به یک انقلاب دیگر داشت. امام حسین علیه السلام دین جدش و امت اسلام را در خطر دید لذا اقدام کرد. برای همین است که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود «حسین منی و انا من حسین.» حسین از من است و من از حسین. لذا اسلام با پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم شکل گرفت و با امام حسین بقاء (نبوی الحدوث و حسینی البقاء) یافت.

      اینها نمونه هایی از جهل بود، یعنی بی اطلاعی. خطرناک تر از این جهل اینست که کسی که نسبت به چیزی اطلاع و آگاهی و علم داشته باشد ولی آنرا کتمان کند و حق را بپوشاند و خودش را جاهل جلوه دهد. یا اینکه مطلبی را به غلطیاد گرفته باشد این یعنی ضلالت

      نمونه های متعددی در تاریخ دیده می شود از کسانی که اطلاع داشتند و آگاهی داشتند ولی آنرا کتمان کردند. در قضیه غدیر حَسّان، طلحه و زبیر و ... در غدیر حضور داشتند و خبر داشتند ولی در مواقع حساس خودشان را به آن راه زدند.

      د)ویژگی های امام

      همراهی با امام در این مسیر لازم است لذا باید معرفت به امامان علیهم صلوا الله را بیشتر کنیم .

      • .  السَّلامُ عَلَی وَلِیِّ اللّهِ وَحَبِیبِهِ ، السَّلامُ عَلَی خَلِیلِ اللّهِ وَنَجِیبِهِ ، السَّلامُ عَلَی صَفِیِّ اللّهِ وَابْنِ صَفِیِّهِ ، السَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ الْمَظْلُومِ الشَّهِیدِ ، السَّلامُ عَلَی أَسِیرِ الْکُرُباتِ وَقَتِیلِ الْعَبَرَاتِ.

      سلام بر ولی خدا و حبیبش، سلام بر دوست خدا و نجیبش، سلام بر بنده برگزیده خدا و فرزند برگزیده اش، سلام بر حسین مظلوم شهید، سلام بر آن دچار گرفتاری ها و کشته اشک ها،

      • . اللّهُمَّ إِنِّی أَشْهَدُ أَنَّهُ وَ لِیُّکَ وَابْنُ وَلِیِّکَ ، وَصَفِیُّکَ وَابْنُ صَفِیِّکَ ، الْفَائِزُ بِکَرَامَتِکَ ، أَکْرَمْتَهُ بِالشَّهَادَةِ ، وَحَبَوْتَهُ بِالسَّعَادَةِ ، وَاجْتَبَیْتَهُ بِطِیبِ الْوِلادَةِ، وَجَعَلْتَهُ سَیِّداً مِنَ السَّادَةِ ، وَقَائِداً مِنَ الْقَادَةِ ، وَذَائِداً مِنَ الذَّادَةِ ، وَأَعْطَیْتَهُ مَوَارِیثَ الْأَنْبِیَاءِ ، وَجَعَلْتَهُ حُجَّةً عَلَی خَلْقِکَ مِنَ الْأَوْصِیَاءِ 

      أَشْهَدُ أَنَّکَ کُنْتَ نُوراً فِی الْأَصْلابِ الشَّامِخَةِ ، وَالْأَرْحامِ الْمُطَهَّرَةِ ، لَمْ تُنَجِّسْکَ الْجاهِلِیَّةُ بِأَنْجاسِها ، وَلَمْ تُلْبِسْکَ الْمُدْلَهِمَّاتُ مِنْ ثِیابِها ، وَأَشْهَدُ أَنَّکَ مِنْ دَعائِمِ الدِّینِ ، وَأَرْکانِ الْمُسْلِمِینَ ، وَمَعْقِلِ الْمُؤْمِنِینَ ، وَأَشْهَدُ أَنَّکَ الْإِمامُ الْبَرُّ التَّقِیُّ الرَّضِیُّ الزَّکِیُّ الْهادِی الْمَهْدِیُّ ،

      خدای من تو را شاهد می گیرم که من دوستم با آنان که او را دوست دارند و دشمنم با آنان که با او دشمن اند، پدر و مادرم فدایت ای فرزند رسول خدا، گواهی می دهم که تو در صلب های بلندمرتبه و رحم های پاک نوری بودی، جاهلیت با ناپاکی هایش تو را آلوده نکرد و از جامه های تیره و تارش به تو نپوشاند و گواهی می دهم که تو از ستون های دین و پایه های مسلمانان و پناهگاه مردم مؤمنی و گواهی می دهم که پیشوای نیکوکار، با تقوا، راضی به مقدرات حق، پاکیزه، هدایت کننده و هدایت شده ای

      • وَأَشْهَدُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ مِنْ وُلْدِکَ کَلِمَةُ التَّقْوی ، وَأَعْلامُ الْهُدی ، وَالْعُرْوَةُ الْوُثْقی ، وَالْحُجَّةُ عَلَی أَهْلِ الدُّنْیا

      و گواهی می دهم که امامان از فرزندانت، اصل تقوا و نشانه های هدایت و دستگیره محکم و حجّت بر اهل دنیا هستند

      ه)امام حسین شناسی

      السَّلامُ عَلَیْکَ یَا ابْنَ رَسُولِ اللّهِ ، السَّلامُ عَلَیْکَ یَا ابْنَ سَیِّدِ الْأَوْصِیاءِ ، أَشْهَدُ أَنَّکَ أَمِینُ اللّهِ وَابْنُ أَمِینِهِ ، عِشْتَ سَعِیداً، وَمَضَیْتَ حَمِیداً ، وَمُتَّ فَقِیداً ، مَظْلُوماً شَهِیداً ، وَأَشْهَدُ أَنَّ اللّهَ مُنْجِزٌ مَا وَعَدَکَ ، وَمُهْلِکٌ مَنْ خَذَلَکَ ، وَمُعَذِّبٌ مَنْ قَتَلَکَ ، وَأَشْهَدُ أَنَّکَ وَفَیْتَ بِعَهْدِ اللّهِ ، وَجاهَدْتَ فِی سَبِیلِهِ حَتّی أَتَاکَ الْیَقِینُ ، فَلَعَنَ اللّهُ مَنْ قَتَلَکَ ، وَلَعَنَ اللّهُ مَنْ ظَلَمَکَ ، وَلَعَنَ اللّهُ أُمَّةً سَمِعَتْ بِذلِکَ فَرَضِیَتْ بِهِ؛

      سلام بر تو ای فرزند رسول خدا، سلام بر تو ای فرزند سرور جانشینان، شهادت می دهم که تو امین خدا و فرزند امین اویی، خوشبخت زیستی و ستوده درگذشتی و از دنیا رفتی گم گشته و مظلوم و شهید، گواهی می دهم که خدا وفاکننده است آنچه را به تو وعده داده و نابودکننده کسانی را که از یاری ات دریغ ورزیدند و عذاب کننده کسانی را که تو را کشتند و گواهی می دهم که تو به عهد خدا وفا کردی و در راهش به جهاد برخاستی تا مرگت فرا رسید،

      و) موانع حرکت به سمت رشد و تعالی

      1. دنیا پرستی وَقَدْ تَوَازَرَ عَلَیْهِ مَنْ غَرَّتْهُ الدُّنْیا ، وَبَاعَ حَظَّهُ بِالْأَرْذَلِ الْأَدْنی، وَشَرَی آخِرَتَهُ بِالثَّمَنِ الْأَوْکَسِ ،
      2. هوا پرستی وَتَغَطْرَسَ وَتَرَدَّی فِی هَوَاهُ ، وَأَسْخَطَکَ وَأَسْخَطَ نَبِیَّکَ
      3. اطاعت از ظالمین وَأَطَاعَ مِنْ عِبادِکَ أَهْلَ الشِّقاقِ وَالنِّفاقِ ، وَحَمَلَةَ الْأَوْزارِ ، الْمُسْتَوْجِبِینَ النَّارَ ،

      فَجاهَدَهُمْ فِیکَ صابِراً مُحْتَسِباً حَتَّی سُفِکَ فِی طَاعَتِکَ دَمُهُ وَاسْتُبِیحَ حَرِیمُهُ؛ اللّٰهُمَّ فَالْعَنْهُمْ لَعْناً وَبِیلاً ، وَعَذِّبْهُمْ عَذاباً أَلِیماً.

      1. نه تنها دنیا پرستی و هواپرستی مانع است بلکه رضایت به فعل ظالمان هم مانع است

      فَلَعَنَ اللّهُ مَنْ قَتَلَکَ ، وَلَعَنَ اللّهُ مَنْ ظَلَمَکَ ، وَلَعَنَ اللّهُ أُمَّةً سَمِعَتْ بِذلِکَ فَرَضِیَتْ بِهِ؛

      ی) وظایف ما نسبت به امام

      1. اللّهُمَّ إِنِّی أُشْهِدُکَ أَنِّی وَلِیٌّ لِمَنْ والاهُ ،
      2. وَعَدُوٌّ لِمَنْ عاداهُ ،
      3.  بِأَبِی أَنْتَ وَأُمِّی یَا ابْنَ رَسُولِ اللّه

      خدای من تو را شاهد می گیرم که من دوستم با آنان که او را دوست دارند و دشمنم با آنان که با او دشمن اند، پدر و مادرم فدایت ای فرزند رسول خدا

      1. وَأَشْهَدُ أَنِّی بِکُمْ مُؤْمِنٌ ،
      2.  وَبِإِیابِکُمْ مُوقِنٌ ، بِشَرایِعِ دِینِی ، وَخَواتِیمِ عَمَلِی ،
      3. وَقَلْبِی لِقَلْبِکُمْ سِلْمٌ ،
      4. وَأَمْرِی لِأَمْرِکُمْ مُتَّبِعٌ ،
      5.  وَنُصْرَتِی لَکُمْ مُعَدَّةٌ حَتَّی یَأْذَنَ اللّهُ لَکُمْ ،
      6. فَمَعَکُمْ مَعَکُمْ لَامَعَ عَدُّوِکُمْ ، صَلَواتُ اللّهِ عَلَیْکُمْ ، وَعَلَی أَرْواحِکُمْ وَأَجْسادِکُمْ، وَشاهِدِکُمْ وَغَائِبِکُمْ ، وَظَاهِرِکُمْ وَبَاطِنِکُمْ

      و گواهی می دهم که من به یقین مؤمن به شمایم و به بازگشتتان یقین دارم، بر اساس قوانین دینم و عواقب عملم و قلبم با قلبتان در صلح و کارم پیرو کارتان و یاری ام برای شما آماده است تا خدا به شما اجازه دهد، پس با شمایم نه با دشمنانتان، درودهای خدا بر شما و بر ارواح و پیکرهایتان و بر حاضر و غایبتان و بر ظاهر و باطنتان، آمین ای پروردگار جهانیان

      • M.M.HKH
      ۲۶
      شهریور
      ۰۰

      بسم الله الرحمن الرحیم 

       

      قدم اول ؛ تعیین رویکرد :

       

      فعالیت تبلیغی

      یا

       

      فعالیت تربیتی 

       

      فعالیت تبلیغی : نگاه حداقلی ثمرات حداقلی ( تبلیغ = پیام رسانی )

      فعالیت تربیتی : نگاه حداکثری ثمرات حداکثری ( مربی = همراهی تا مقصد و رشد )

       

      مثال فعالیت تبلیغ : هییت مذهبی ( با نگاه جلسه محور ، دعوت سخنران ، دعوت از مداح ، حداقل درگیری با مخاطب )

      مثال کار تربیتی : کانون های تربیتی ( بکار گیری مربی و تشکیل گروه دوستان و درگیری وسیع با شئون مختلف زندگی متربیان )

       

      توجه : یک هییت مذهبی با توجه به رویکرد مسئولین می تواند یک نهاد تربیت محور یا یک نهاد تبلیغ محور باشد و همچنین یک کانون تربیتی نیز می تواند تنها یک گروه زمان پر کن و کانون نشاط و شادی باشد.

       

       

      • M.M.HKH